حجت‌الاسلام والمسلمین کوشا گفت: یکی از دلایل اینکه ما نیازمند ترجمه‌های به روز هستیم، مسئله تغییر و تحول و تطوری است که در نثر رخ می‌دهد.

 

به گزارش وبگاه اطلاع‌رسانی استاد کوشا، اخیراً خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) میزگردی با حضور حجج‌الاسلام والمسلمین محمدعلی کوشا و سیدمحمدرضا صفوی و استاد ابوالفضل بهرام‌پور به منظور بررسی بیشتر ترجمه‌های قرآن از ابعاد مختلف برگزار کرده که گزارش آن در دو بخش منتشر شده است. در ادامه مجموعه بیانات حجت‌الاسلام والمسلمین کوشا در این میزگرد آمده است.

ایکنا: ترجمه‌های قرآن در چهار دهه گذشته هم از نظر کمی و هم کیفی رشد بسیاری داشته‌اند، اما هدف ما در این میزگرد بررسی ترجمه قرآن در دهه اخیر است که تفاوت بسیاری را نسبت به دهه‌های گذشته در این دوره شاهد بودیم و در واقع ترجمه‌ها از حالت لفظ به لفظ به ترجمه مفهوم‌گرا تغییر ماهیت داده‌اند، البته این موضوع از هزاران سال پیش آغاز شده و اکنون به ترجمه‌های امروزی رسیده است. سیر این تغییرات را چگونه ارزیابی می‌کنید.

بررسی ترجمه‌های معاصر به ویژه قبل از انقلاب اسلامی تاکنون بدون توجه و سابقه ترجمه‌ها از قرن چهارم تقریباً امری ناقص است، زیرا چنانچه بخواهیم سیر تحول و تطور ترجمه‌ها را بررسی کنیم، باید به قرن چهارم، پنجم و ششم بازگردیم. این سه قرن، قرون درخشش زبان و ادب فارسی به تصدیق بزرگانی، چون مرحوم ملک الشعرای بهار، ذبیح الله صفا، حسین خطیبی و ... است، چون این افراد در فن نثر فارسی صاحب‌نظر هستند؛ بنابراین بدون توجه به این سه قرن، نمی‌توان کیفیت تحول نثر را به خوبی بررسی کرد. اولین ترجمه کامل در قرن چهارم، موسوم به ترجمه «تفسیر طبری» است که هیچ ربطی به تفسیر طبری که به عربی چاپ شده، ندارد و برخی آن را تفسیر «رسمی» نامگذاری کرده‌اند، چون از طرف دولت زمان لجنه‌ای از علمای آن زمان دستور یافته بودند، که اقدام به ترجمه قرآن کریم کنند و آن ترجمه همراه با تفسیر بود و مرحوم حبیب یغمایی آن را در پنج جلد، قبل از پیروزی انقلاب سامان داد و به‌عنوان اولین ترجمه رسمی شهرت پیدا کرد. بعد از آن ترجمه سورآبادی و ابوالفتوح رازی، بصائر یمینی و ترجمه میبدی است و در قرن دوازدهم ترجمه شاه ولی الله دهلوی هندی است که درخشش ادبی خوبی دارد و تا اینکه در انتهای قرن سیزدهم، ترجمه بصیرالملک از منشیان فرهنگی دربار ناصرالدین شاه بوده و چون به کتابخانه دربار دسترسی داشت، بسیار اهل مطالعه بود و این ترجمه نسبت به همه ترجمه‌های ماقبلش که بیشتر تحت‌اللفظی بودند، یک حالت خروج از تحت‌اللفظی پیدا کرد و به تطبیقی متمایل شد.

بعد از آن دو ترجمه سبب شد که این نثر متحول شود، یکی ترجمه مرحوم الهی قمشه‌ای، چون نثر روانی داشت و حالت مفهومی و تفسیری داشت و با استفاده از ترجمه بصیرالملک انجام شده بود و براساس آن نگاشته شده بود. بعد از آن ترجمه زین العابدین رهنماست که این دو ترجمه سبب شدند نثر فارسی وارد مرحله جدیدی شود و به نثر معیار زمان نزدیک شود. بعد از این ترجمه‌ها، ترجمه ابوالقاسم پاینده و سپس ترجمه مرحوم فیض‌الاسلام آمد که به صورت ترجمه و تفسیر قرآن بود و روشش این بود که پایبند متن بود و متن را مراعات می‌کرد و موضوعی که به ذهنش می‌آمد، آن را در پرانتز قرار می‌داد. بعد از این ترجمه، ما شاهد یکسری ترجمه‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هستیم.

با شروع انقلاب اولین ترجمه‌ای که به نثر روز منتشر شد، ترجمه داریوش شاهین بود که بیشتر به زبان انگلیسی تسلط داشت و ترجمه‌اش نسبتاً روان بود، اما ایراد و اشکالات فراوانی داشت و سپس ترجمه‌های بسیاری منتشر شد که براساس اطلاعی که دارم تاکنون ۷۴ جلد از ترجمه‌های بعد از انقلاب را بررسی کرده‌ام و این غیر از تعدادی است که چاپ نشده است. یعنی اگر آن‌ها هم محسوب کنیم، بیش از ۱۵۰ ترجمه را شاهد هستیم که البته حدود ۱۵ ترجمه از این تعداد، منظوم است و از این ترجمه‌ها نیز ترجمه مرحوم دوزدوزانی نسبت به ترجمه‌های هم‌نوع خود دقت بیشتری دارد و قابل توجه است.

دقت در این ترجمه‌ها نشان می‌دهد که آن‌ها نسبت به نثر ترجمه‌های قرن چهارم، پنجم و ششم بسیار متفاوت هستند، به طوری که اکنون وقتی طلبه‌ها نثر ابوالفتوح رازی را در حوزه علمیه می‌خوانند، برای روخوانی آن مشکل دارند، زیرا نثر به اندازه‌ای تطور پیدا کرده که شاید به سختی قابل درک است و این امر یکی از دلایلی است که ما نیازمند ترجمه‌های به روز هستیم، این مسئله در نثر هر پنج، شش سال یکبار رخ می‌دهد؛ از این جهت ما در هر نیم قرن و بلکه هر ربع قرنی و یا ۱۰ سال باید شاهد یک ترجمه جدید به نثر معیار باشیم. منظور از نثر معیار، نثری است که معمولاً طبقات متوسط جامعه با آن خو گرفته‌اند و مأنوس‌اند و البته این نثر معیار، اگر مقداری با محسنات لفظی و شیوه‌های زیبا پردازی در متن ادغام شود، قطعاً مطلوب‌تر واقع خواهد شد. به‌عنوان مثال نثر‌هایی که اکنون می‌بینم نثر‌های خوبی هستند، مانند نثر مرحوم آیتی و بها‌ءالدین خرمشاهی که نثر روانی دارد و یا نثر سید علی موسوی گرمارودی ۱۰ درصد گرایش به نثر کهن دارد. ترجمه استاد ابوالفضل بهرام‌پور و یا حجت الاسلام محمدرضا صفوی نیز بسیار روان و خوب است.

ما باید کسانی را که اهل ادبیات و تفسیر هستند، برای ورود به ترجمه‌های جدید تشویق و ترغیب کنیم. این طور نیست که وقتی من مترجم قرآنم و قرار است پس از ۱۰ سال ترجمه دیگری ارائه دهم بگویم دیگر ترجمه من کامل است و هیچ اشکالی به آن وارد نیست. زیرا ترجمه هرچه هم دقیق‌ باشد، نثرش مربوط به همان ۱۰ سال گذشته است و قطعاً طی این سال‌ها نثر تغییر و تطور پیدا کرده است، از این رو ما نیازمند نثر جدید هستیم. اما از نظر محتوا هم کمااینکه ما شاهد تحولات و تغییرات فراوانی در ترجمه و تفسیر بوده‌ایم، کاملاً عیان است مشکلاتی که مترجمان سابق داشته‌اند، چه بسا مترجمان جدید با آن روبرو نباشند. ابهاماتی در ترجمه‌های کهن وجود دارد که، در ترجمه‌های امروز از نظر معنا و مفهوم وجود ندارد. مثلاً ترجمه سورآبادی که به صورت جداگانه چاپ شده است، شامل پنج جلد بوده که ترجمه و تفسیر همراه آن است و از نظر ادبی نیز اهمیت فراوانی دارد. مثلاً ترجمه ذیل آیه ۱۸ سوره مبارکه مریم به این صورت است: مریم به جبرئیل گفت: من از تو به خدای رحمان پناه می‌برم، اگر پرهیزکاری. در حالی که فرد از آدم بی‌تقوا به خدا پناه می‌برد نه باتقوا. اما سورآبادی برای اینکه این ترجمه را با تفسیر همگام کند می‌گوید: شخص بدنامی به نام تقی بود و مرادش این است که «من از تو به خدای رحمان پناه می‌برم، که اگر تو آن تقی بدنام باشی». من ابتدا تصور می‌کردم که این یک مزاح است، اما متوجه شدم که جدی است و حتی برخی از وی در آثار خود نقل کرده‌اند، اما در ترجمه‌ها و تفسیر‌های امروز شاهد چنین لغزش‌هایی نیستیم. صاحب تفسیر مجمع البیان می‌گوید: این جمله مانند این است که بگوییم: «ان کنت مؤمناً، فلا تظلمنی» که در اینجا «قلا تظلمنی» آشکار شده، اما در قرآن به دلیل موجز بودنش که یکی از ویژگی‌های قرآن کریم صنعت ایجاز است، به این صورت آمده است. در واقع «ان کنت تقیا» جواب شرط می‌خواهد. در میان قدما، تقدیرات را در جمله نمی‌آوردند؛ از این رو ترجمه نیز مبهم بود، اما اکنون این طور نیست.

ما اگر چنانچه بخواهیم درخشش نثر امروز را متوجه نسل امروز کنیم، باید آن را با ترجمه‌های کهن مقایسه کنیم و همچنین توضیحاتی که در قلم روز می‌آید، به دلیل نثر معیار، قانع کننده است، اما در عین حال این ترجمه‌ها ادامه یابد، ما نیازمند قلم روز برای زمان‌های بعدی خواهیم بود که به همت نویسندگان آن روز تحقق یابد.

ایکنا: با توجه به اینکه بسیاری از ترجمه‌ها در سال‌های اخیر علمی‌تر شده‌اند و مترجمان از حالت ذوقی و احساسی که وارد عرصه ترجمه می‌شدند تا دین خود را در این عرصه ادا کنند، در سال‌های اخیر اغلب عالمانه‌تر وارد این کار شده‌اند و براساس اطلاعی که از ترجمه شما و برخی از مترجمان دیگر دارم، ترجمه خود را قبل از چاپ به ویراستارانی حرفه‌ای ارائه می‌کنید تا اشکالاتی که قرار است به چشم مخاطب بیاید، برطرف شود و شاید همین حساسیت‌ها باعث شده نقد اهمیت ویژه‌ای پیدا کند، به نظرتان در حال حاضر روند جریان نقد چگونه است و نقدها چقدر علمی‌تر است.

کلمه نقد اعم از انتقاد به متن و بیان نقاط قوت و ضعف آن است. اما می‌خواهم درباره خودم بگویم که چرا وارد فاز ارائه ترجمه‌ای از قرآن کریم شدم و این چیزی نبود مگر مطالعه دامنه‌دار در ترجمه و تفسیر و احساس کردم که در ترجمه‌های موجود، کاستی‌هایی وجود دارد و من که درصدد ارائه ترجمه برآمده‌ام حداقل نیتم این بوده که کاستی‌های گذشته در ترجمه من نباشد و به نظرم اگر کسی وارد عرصه ترجمه قرآن می‌شود اگر قرار است همان ترجمه‌های سابق باشد، نباید این کار را انجام دهد و یا اگر می‌خواهد ترجمه با نثری زیباتر و مطابق با نثر معیار روز ارائه دهد که سست هم نباشد و یا اگر غفلتی از سوی مترجمان دیگر بوده، این مترجم این نقاط را بیان و روشن‌تر کند.

یکی از مواردی که من در ترجمه‌ام مورد توجه قرار داده‌ام، قاعده تضمین است که در تفسیر المیزان هم آمده و مربوط به آیه ۷۷ سوره انبیا «وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا» است. در این آیه فعل «وَنَصَرْنَاهُ» در واقع به معنی انجینا، تضمین شده است، زیرا کلمه انجینا باید با «مِن» می‌آمد و نصرنا نباید با «مِن» می‌آمد، حال معلوم می‌شود که کلمه انجینا در نصرنا هم هست و معنی آن به این صورت می‌شود؛ {و او را از گزند قومی که آیات ما را تکذیب کردند نجات داده} و یاری کردیم؛ بنابراین این مورد در تفسیر المیزان مورد توجه علامه طباطبایی (ره) نیز قرار گرفته، اما پیش از علامه، صاحب التحریر و التنویر به آن توجه کرده است، به طوری که کمتر جایی است که صاحب این اثر به تضمین توجه نکرده باشد، مگر مورد اختلافی باشد. من سعی کردم به نکاتی که در ترجمه‌ها مورد غفلت قرار گرفته، توجه کنم؛ از این رو در پانوشت‌های توضیحی تقریباً یک سوم صفحه پانوشت برای یک صفحه آورده‌ام که مرتبط با ترجمه است، اما من پانوشت‌هایی را در ترجمه‌هایی مثل ترجمه بهاءالدین خرمشاهی دیده‌ام که چندان با ترجمه مرتبط نیست؛ بنابراین در وادی نقد، مفسران بزرگی مانند علامه، صاحب التحریر و ... که روش‌های گوناگونی دارند، سعی کردم در تفسیر به گونه‌ای نظریات آن‌ها را بگنجانم. یا نکته‌ای که در رابطه با جملات پایانی آیات بیان شد، بسیار حائز اهمیت است.

گاهی فهم ترجمه به فهم تفسیر برمی‌گردد و علم به آن امری ضروری است؛ از این رو صاحب الاتقان ۱۵ شرط برای مترجم بیان می‌کند و بهاءالدین خرمشاهی ۶ شرط هم بر آن افزوده است، اما من ۶ شرط را کافی می‌دانم که آشنایی به فن تفسیر، علوم قرآن، آشنایی اجمالی به علم فقه از جمله آن‌هاست. برخی از مترجمانی که حتی آشنا به علم فقه بودند، در ترجمه برخی از آیات الاحکام بی‌دقتی کرده‌اند، از جمله در آیات ۱۱ و ۱۲ سوره مبارکه نسا درباره ارث بی‌دقتی‌هایی شده است. آیت‌الله شیخ محمد یزدی که ترجمه خود را ابتدا به من دادند تا ویراستاری کنم، من هم حدود ۱۷۰ صفحه ویرایش کردم و ادامه کار را به دلایلی نپذیرفتم و آقای صفوی موفق شدند ترجمه وی را ویرایش کنند. من بعضی جاها، اشکالات را با خودکار قرمز مشخص می‌کردم و تصورم این بود که نخواهند پذیرفت، اما یک نامه هفت صفحه‌ای برای من نوشتند و با وجود اینکه نقد بسیار ریزبینانه‌ای داشتم، در نامه تعریف و تمجید فراوانی کرده بودند.

ما در حوزه نقد باید نظر گسترده‌ای داشته باشم، این نقد هم در دایره نثر، هم در دایره مفاهیم و هم پانوشت‌هایی است که یک آیه به آن نیاز دارد و ضروری است؛ که برخی از مترجمان با بهره‌گیری از کروشه و پرانتز ترجمه خود را تکمیل کرده‌اند و برخی دیگر مانند استاد صفوی، هیچ پانوشتی را نیاورده و بدون کروشه و پرانتز در متن ترجمه آورده است که من اسم آن‌ها را ترجمه تفسیری می‌گویم، اما خودش ترجمه مبسوط را می‌پسندد. من ترجمه‌ها را به پنج دسته ترجمه‌های تحت اللفظی، تطبیقی، تفسیری، مضمونی (آزاد) و منظوم تقسیم‌بندی کرده‌ام که اگر نقدی بر یک ترجمه داریم باید در دایره این تقسیم‌بندی‌ها باشد. اگر کسی مبنایش ترجمه تحت‌اللفظی است دیگر نمی‌توانیم ایراد‌هایی که در قالب ترجمه تطبیقی است بر او وارد کنیم، چون مبنایش این نوع ترجمه بوده است. کسانی که ترجمه منظوم دارند، خود مترجم یا مفسر نیستند. صفی علیشاه فرد باسوادی بود و هم ترجمه نثر و هم نظم داشته است که صاحب نظر و ادیب قوی و عارف مسلک بود و ترجمه‌های منظومی که بعد از وی انجام شد همه از ترجمه نثر انجام شده و اغلب براساس ترجمه فولادوند انجام داده‌اند، بنابراین همان ایراد‌هایی که به ترجمه فولادوند وارد است به همین ترجمه‌ها هم وارد است؛ و یا ترجمه دوزدوزانی که من ویراستاری آن را طی ۷ ماه انجام دادم، این مترجم نیز به تفسیر توجهی نداشته است.

ایکنا: نظر شما درباره نقد علمی ترجمه‌ها چیست؟ در این نقدها، ناقدان باید چه مواردی را مورد توجه قرار دهند تا نقدشان علمی‌تر باشد؟

در ترجمه قرآن باید به تعریف ترجمه توجه کنیم. در واقع ترجمه برگردان متنی از زبانی به زبان دیگر با حفظ محتوای آن متن است. این تعریف جامع‌‎ترین تعریف از ترجمه است و از این تعریف چند نکته می‌توان استنباط کرد؛ اول اینکه دو عنصر اصلی ادب و هنر در ترجمه باید دخالت کند، منظور از ادب، صرف و نحو، لغت و اشتقاق است، اگر کسی به این چهار موضوع آشنا نباشد، در ترجمه ناقص می‌ماند و موفق نخواهد شد و مراد از عنصر هنر، معانی، بیان و بدیع است که در علوم بلاغی درباره آن بحث شده است. بنابراین اگر ادبیات را با علوم بلاغی و بیان در هم آمیزد و در هر دو تسلط داشته باشد، این ترجمه موفقیت‌آمیز خواهد بود، زیرا بخش مهمی از آیات قرآن مربوط به جنبه‌های هنری و بلاغی است و بی‌توجهی به این هنر از ظرافت و زیبایی ترجمه می‌کاهد. نکته دیگر این است که در نقد ترجمه‌ها به نوع ترجمه و مبانی آن توجه کنیم، زیرا چارچوب نقد هر نوع ترجمه‌ای متفاوت از دیگری است. همچنین قاعده تضمین را که در تفسیر وجود دارد و قاعده احتباک را در ترجمه هم مورد توجه قرار دهیم.

در ترجمه در هر زمان و مکانی باید نثر معیار زمان را مدنظر قرار دهیم، ممکن است ۵۰ سال آینده نثر به دلیل تطور الفاظ و معانی تغییر یابد که ترجمه هم باید تغییر یابد. نکته دیگر اینکه مترجمان به ناقدان توجه کنند، ولو اینکه شماری از نظریات ناقدان را نپسندند، اما توجه به نقد یکی از ضروریات جامعه ماست و ما در همه موضوعات اعم از اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و به ویژه در ترجمه‌های قرآن نیازمند نقد هستیم و به آن‌ها بها دهیم تا ترجمه‌ها سیر تکاملی خود را بپیمایند.