تنها کسی که سیاست علی(ع) را در عمل پیاده کرد و تابع محض سیاست آن حضرت شد، مرحوم آیتالله العظمی منتظری بوده است.
هیچ تحول مثبتی بدون جبران کاستیهای گذشته یا لااقل عذرخواهی از کسانی که حقشان پایمال شده است امکان پذیر نیست.
سردمداران تحولخواه واقعی کسانی هستند که خطاهایشان را یادآور میشوند و ضمن اعتراف به کوتاهیها، به گونۀ واقعی در صدد تألیف قلوب مردمی هستند که در مسیر احیای ارزشهای انسانی، از مال و جان و آبرویشان مایه گذاشتهاند.
شهامت اعتراف به اشتباهات است که دلهای رمیدۀ تودههای مردم را میتواند دوباره به خود جلب کند.
اعتمادسازی تنها کار اشخاصی است که خودخواهی را رها میکنند و مردمخواهی را طالب میشوند.
صداقت و یکرنگی دو عنصر اعتمادسازند هر چند دامنۀ اشتباهات سردمداران فراوان باشد.
ولی تاریخ چنین کسانی را یا نداشته و ندارد و یا تعدادشان آنقدر اندک است که مصداق «النادر کالمعدوم» هستند! متأسفانه جهان سومیها اگر هم در صدد چنین کاری بر آیند باز دوست میدارند به دور از انظار مردمشان آنهم در وراء حجاب طرح و برنامه خویش را عملی سازند!
آیا ما که اکنون در قرن 21 میلادی و 15هجری قمری هستیم میتوانیم با ملاکهای سیاسی امروزین به ارزیابی دقیق چند و چون سیاست حاکم بر روزگار امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع) بپردازیم؟!
چیزی که مسلّم است، آنحضرت خود را وقف تحقق ارزشهای الهی ـ انسانی کرد. شاید نگاه کنونی ما نتواند تمام ابعاد ارزشهای مورد نظر آن بزرگوار را درک کند و به همۀ ابعاد آن احاطه یابد.
اصلاً مفهوم سیاست در نزد ما با مفهوم سیاست در نزد علی(ع) متفاوت است.
این حقیقت را میتوان در مجموعۀ نهج البلاغه به ویژه عهدنامۀ امام به مالک اشتر تا حدودی درک کرد.
حال این سؤال را هم میتوان مطرح کرد:
آیا همان علی(ع) با همان خصوصیات اگر در زمان ما میبود باز در مقام فرمانروایی با همان معیارهای آن روز عمل می کرد؟
جواب این سؤال به گمان اینجانب چندان آسان نیست!
ولی در میان آگاهان سیاسی در عصر ما بلکه در عرصۀ تاریخ، تنها کسی که سیاست علی(ع) را در عمل پیاده کرد و تابع محض سیاست آن حضرت شد همانا آن شخص، مرحوم آیتالله العظمی منتظری (رضوان الله تعالی علیه) بوده است.
کافی است که ما در مبانی کلامی به گونۀ دیگر بنگریم و به اصطلاح تجدیدنظری داشته باشیم آنگاه است که خواهید دید فقه ما هم دگرگون خواهد شد!
و همینگونه است اگر رویکردی قرآنمحور به صورت شعوری، نه شعاری داشته باشیم!
عمده عامل ایستایی ما در علوم دینی برگشت به عدم تدبّر در قرآن و دوری از تعقل و وحشت از تفکر آزاد است!
استاد محمدعلی کوشا