حضرت‌علی(ع) کسانی را که در عقیدۀ دینی یا سیاسی یا فقهی با ایشان مخالف بودند تحمل می‌کردند.

 

 

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی استاد کوشا به نقل از کانال نعمت صالح، استاد محمدعلی کوشا در مقالۀ «نادیده‌های مکتوب» مطلبی در تبیین نظر استادش مرحوم آیت‌الله نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی در مورد «تحمل مخالف در سیرۀ حضرت‌علی(ع)» دارد که این مطلب در ادامه، در دو قسمت آمده است.

قسمت اول

یکی از دیدگاه‌های مرحوم آیت‌الله صالحی نجف‌آبادی در مسائل اجتماعی، عنایت او به «تحمل مخالف» در سیرۀ امیرالمؤمنین‌علی(ع) است. او در این‌باره بحثی دارد که خلاصه آن چنین است:

در سیرۀ حضرت‌علی(ع) موارد بسیاری دیده می‌شود که کسانی در عقیدۀ دینی یا سیاسی یا فقهی با امام(ع) مخالف بودند؛ ولی امام(ع) آنان را تحمل می‌کردند و به خاطر داشتن عقیدۀ مخالف، آنان را مورد بی‌مهری قرار نمی‌دادند؛ از جمله:

آنگاه که امیرالمؤمنین(ع) پس از مشورت با اصحابشان تصمیم گرفتند با معاویه بجنگند و به نمایندگان خود در سایر کشور نوشتند، آمادۀ حرکت برای جبهۀ جنگ با معاویه شوند.

اما دو گروه در صحت جنگ امام(ع) با معاویه تردید کردند و گفتند چون ما در صحت این حرکت شک داریم پیشنهاد می‌کنیم ما را به جبهۀ دیگری غیر از آنچه نظرتان است، اعزام بدارید. امیرالمؤمنین(ع) نه تنها از پیشنهاد آنان ناراحت نشدند بلکه فرمودند: «مرحبا و اهلا هذا هو الفقه فی الدین و العلم بالسنه من لم یرض بهذا فهو خائن جبار (جائر)؛ چنین پیشنهادی همان فقه در دین و علم به سنت است و هرکس بدان راضی نباشد خائن و زورگو است.» (شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، ج3، ص186).

این دو دسته از اصحاب عبدالله‌بن‌مسعود بودند که در میان آن‌ها دو چهرۀ سرشناس دیده می‌شدند؛ یکی ابوعبیده سلمانی و دیگری ربیع‌بن‌خثیم زاهد معروف که به خواجه ربیع شهرت دارد. از این متن تاریخی چند مطلب استنباط می‌شود:

الف) حضرت‌علی(ع) مردم را در اظهار نظر برخلاف نظر خود آزاد گذاشت و نظر مخالف را تحمل کرد؛ بی‌آن که صاحب‌نظر مخالف را متهم به انحراف از اسلام نماید.

ب) در تشخیص موضوع،‌ امام(ع) نظر خود مردم را ملاک عمل آنان قرار داد؛ نه نظر خویش را.

ج) امام(ع) در تشخیص حق و باطل نظر خود را بر مردم تحمیل نکرد.

د) افرادی که در صحت تشخیص امام تردید کردند؛ از طرف آن حضرت متهم به انحراف نشدند، بلکه امام(ع) همین تردید و کنجکاوی را به عنوان فقه در دین و علم به سنت تلقی فرمود و آنان را آزاد گذاشت تا خود فکر کنند و صحیح را از ناصحیح تشخیص دهند.

قسمت دوم

هنگامی که حضرت‌علی(ع) در کوفه مسئلۀ جنگ با معاویه را به مشورت گذاشتند و بزرگان یاران امام(ع) از قبیل مالک‌اشتر و قیس‌بن‌سعد و هاشم‌بن‌عقبه و همفکرانشان جنگیدن با معاویه را پیشنهاد کردند؛ گروهی از قبیله غطفان و بنی‌تمیم به مجلس امام(ع) وارد شدند و عبدالله‌بن‌معتم‌عبسی و حنظله‌بن‌ربیع تمیمی به نمایندگی آنان سخن گفتند و مخالف نظر امام(ع) سخن گفتند و افراد دیگری از آن گروه‌ هم همانند آن‌ها سخن گفتند. آنگاه مالک‌بن‌حبیب از همفکران امام(ع) گفت: یا امیرالمؤمنین، من شنیده‌ام که این حنظله با معاویه مکاتبه دارد، او را به ما تسلیم کن که زندانش کنیم تا این جنگ تمام شود و شما از جبهه برگردید.

و نیز دو نفر از قبیلۀ عبدالله‌بن‌معتم برخاستند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! ما شنیده‌ایم این سخنگوی ما با معاویه مکاتبه دارد؛ پس یا خود شما او را زندانی کنید یا او را به ما تسلیم کنید که زندانش کنیم تا این جنگ تمام شود و شما از جبهه برگردید. آنگاه حنظله و عبدالله‌بن‌معتم به آنان گفتند: این است پاداش کسی که برای شما خیرخواهی کند و رأی خود را دربارۀ آنچه بین شما و دشمنان می‌گذرد خالصانه اظهار کند؟! در اینجا حضرت‌علی(ع) به حنظله و عبدالله فرمود: «الله بینی و بینکم و اِلَیه اَکِلکُم و به استظهر علیکم اذهبوا حیث شئتم؛ خداوند میان ما و شما حاکم است و کار شما را به او واگذار می‌کنم و از او علیه شما کمک می‌طلبم، شما آزادید هر کجا می‌خواهید بروید.» (شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی الحدید،ج3، صص 175 و 176).

این دو نفر بعداً با دو گروه گریختند و به معاویه ملحق شدند؛ ولی با دو گروه خود از معرکه جنگ دور شدند و در جنگ صفین شرکت نکردند. از این مطلب کوتاه تاریخ چند مطلب استفاده می‌شود:

الف) عدۀ زیادی از شهروندانی که زیر سایۀ حکومت علی(ع) زندگی می‌کردند، با کمال آ‌زادی در محیطی که خود امام و بزرگان اصحابشان همه می‌گویند: باید با معاویه بجنگیم، نظر خود را برخلاف امام و بزرگان اصحابش اظهار می‌کنند و بدون هیچگونه ترس و وحشتی می‌گویند: فعلاً صلاح نیست با معاویه بجنگیم و باید با وی مکاتبه کنیم، چون نمی‌دانیم پیروزی با چه کسی خواهد بود و امام(ع) این رأی مخالف را تحمل می‌کند و صاحبان نظر مخالف را مؤاخذه نمی‌کند و این مخالفان با کمال آزادی در فضای حکومت آن حضرت تنفس می‌کنند.

ب) با آنکه کسانی در جلسۀ عمومی به امام گفتند: ما شنیده‌ایم حنظله و عبدالله با معاویه مکاتبه می‌کنند و پیشنهاد زندان کردن آن دو را مطرح کردند، امیرالمؤمنین(ع) آنان را زندانی نکردند و حتی مورد بازجویی هم قرار ندادند و به اصل برائت عمل کردند.

ج) با این که مسئلۀ جاسوسی خیلی مهم و حساس است و به حیات کل امت مربوط می‌شود و اگر مکاتبه آن دو نفر با معاویه واقعیت داشت، می‌توانست ضربۀ سختی به امت اسلامی و جبهۀ حق بزند؛ در عین‌حال آن حضرت به محض متهم بودن آن دو از آنان سلب آزادی نکردند. از اینجا معلوم می‌شود آزادی فرد و احترام به حقوق انسان در نظر امام(ع) آن‌قدر مهم است که به محض صرف دو گزارش به نام «مصلحت امت»، امام(ع) اقدامی علیه آن دو روا نمی‌دارند.

در اینجا طبعاً سؤالی پیش می‌آید که آیا مصلحت امت بر مصلحت افراد مقدم نیست؟ و آیا بهتر نبود چند نفر از سران این گروه که سرانجام به سوی معاویه رفتند (اگر چه در جنگ شرکت نکردند) بازداشت می‌شدند و برای حفظ کیان حکومت امام(ع) برای مدتی از چند نفر سلب آزادی می‌شد و بالأخره آیا بهتر نبود که آزادی چند نفر فدای مصلحت امت شود؟ در جواب این سؤال باید گفت: معلوم است که مصلحت امت بر مصلحت فرد مقدم است؛ ولی باید این مطلب بررسی شود که آ‌یا بازداشت یک عده از کسانی که در یک مسئلۀ نظامی سیاسی برخلاف نظر رجال حکومت نظر داده‌اند و دو نفر از سران آنان متهم به رابطه داشتن با دشمن شده‌اند، در نهایت به زیان امت نخواهد بود؟

باید ببینیم بازداشت یک عده از این افراد چه سودی دارد و چه زیانی؟ سودی که از این بازداشت تصور می‌شود، جلوگیری از اقدام احتمالی این عده بر ضد نظام حاکم است و زیانی که دربردارد یکی سلب آزادی از افرادی که جرمی برای آنان ثابت نشده است و به تعبیر دیگر تجاوز به حقوق افرادی که «اصل برائت» آنان را بی‌گناه می‌شناسد و دیگر رعب و وحشت در جامعه که نتیجۀ مستقیم آن نفرت و سلب اعتماد مردم از نظام حاکم است. سودی که از بازداشت یک عده به دست می‌آید یک سود احتمالی است، زیرا اقدام این عدۀ مفروض بر ضد حکومت حتمی نیست. پس سودی هم که برای بازداشت این عده تصور می‌شود، حتمی نیست، ولی زیان آن حتمی است.