استاد کوشا در مورد چگونگی عبرت گرفتن از تاریخ گفت: وجدان‌های خفته با نگاه اندیشمندانه بر نشانه‌هاى گویا و برجاى مانده از تاریخ، بیدار مى‌شوند.

 

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی استاد کوشا به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع مدرسین و محققین حوزۀ علمیۀ قم، شخصی بر دعوت قرآن کریم به «گردش در زمین و عبرت گرفتن از گذشتگان» گرفته است که استاد محمدعلی کوشا پاسخ آن را داده است. این اشکال و پاسخ در ادامه آمده است.

اشکال: خدای متعال در آیۀ 11 سورۀ انعام مى‌فرماید: «قُلْ سِیرُوا فِى الاَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبةُ الْمُکَذِّبینَ؛ بگو: در زمین بگردید، آنگاه بنگرید که فرجام تکذیب‌کنندگان چگونه بوده است».

در این آیه که عیناً یا مضموناً بیش از 30 بار در قرآن تکرار شده است خداوند مردم را دعوت به کارى لغو و بیهوده مى‌کند. زیرا جستجو در زمین و گردش در اقطار عالم، به هیچ‌ وجه نمى‌تواند نتیجه‌اى روشن و قطعى در مورد عاقبت کافران، مشرکان، ملحدان و... داشته باشد. باور نمى‌کنید؟! به اروپا، استرالیا، نیوزلند، کانادا و ژاپن سفر کنید و زندگى مردم آن کشورها را که به اعتقاد مسلمانان، کافر و فاسق‌اند با زندگى مردم عراق، پاکستان، لیبى، مصر، افغانستان، هند، سودان و... مقایسه کنید. اگر به نتیجه‌اى رسیدید، به ما هم بگویید! در همان شهر و دیارى که زندگى مى‌کنید، زندگى و مرگ مؤمنان و کافران را مقایسه کنید (البته اگر تشخیص قطعى مؤمن و کافر امکان‌پذیر باشد!) کدام نتیجه، روشن و قطعى است که بتوان آن را به صورت قاعده‌اى بیان کرد، چیزی عایدتان مى‌شود؟ کاوش در تاریخ ملل و اقوام گذشته نیز ما را به نتیجه‌اى روشن در این مورد نمى‌رساند.

تنها چیزى که در این جستجوها به دست مى‌آید، کشف این واقعیت است که همۀ آدمیان (پادشاه و رعیت، مؤمن و کافر، مسلمان و غیرمسلمان و...) روزى باید تسلیم مرگ شوند، همین و بس. پیداست که رسیدن به چنین نتیجه‌اى به هیچ‌وجه مستلزم گردش در زمین و زمان (تاریخ و جغرافیا) نیست. داستان‌هاى قرآن در مورد نزول عذاب الهى بر کافران، ملحدان و مشرکان نیز در کاوش‌هاى باستان‌شناسى به عنوان مثال، معلوم شود که فلان شهر یا روستا در اثر زلزله‌اى سهمگین به زیر خاک فرورفته است اما هرگز معلوم نمى‌شود که آیا مردم آن دیار اهل کفر و شرک و فسق و فجور بوده‌اند، یا انسان‌هایى مؤمن و نیکوکار و یا ترکیبى از هر دو؛ و آیا این زلزله عذابى الهى بوده است یا صرفاً حادثه‌اى طبیعى. فراموش نکنیم که حوادث و فجایع طبیعى (مانند سیل، طوفان و زلزله) در تمام طول تاریخ و در همۀ مناطق زمین و براى همه اقوام و ملل از هر دین و مذهب و آیین رخ داده و مى‌دهد و در همۀ موارد نیز تر و خشک را با هم مى‌سوزاند. بنابراین براى رسیدن به نتیجه‌اى روشن و قطعى در مورد سرنوشت کافران و مشرکان و مخالفان پیامبران راهى وجود ندارد و توصیه به گردش و سیر و سفر در زمین و زمان (تاریخ و جغرافیا) براى یافتن پاسخ این سؤال، حواله کردن به ناکجا آباد است.

پاسخ: مستشکل محترم چنین پنداشته که امر ارشادى خداوند مبنى بر گردش و سیر و سیاحت در روى زمین هیچ ربطى به عبرت گرفتن از سرنوشت کافران، مشرکان و ملحدان و... ندارد و چنین نتیجه مى‌گیرد که چنین دستورى کارى لغو و بیهوده است! و چنین توصیه‌اى حواله‌کردن به ناکجا آباد است! باید گفت: تا با کدام عینک به طبیعت و سرزمین‌ها و اقوام بنگرى؟ و با کدام فکر و اندیشه به نتیجه‌گیرى‌بپردازى؟

قرآن کریم در شمارى از آیات، قانونمند بودن سیر جامعه و حرکت تاریخ را مطرح مى‌سازد و تصریح مى‌کند که امّت‌ها و جوامع بشرى از آن جهت که امّت و جامعه هستند، سنّت‌ها و قوانین، انحطاط‌ها و اعتلاها و سرنوشت مشترک و نامه عمل جمعى خاصّ خود را دارند. بنابراین براى دریافت آن سنن و قوانین و آگاهى از حقیقت آن‌ها، سیر و سیاحت و جستجوى حقیقت‌یابانه در زمین و زمان امرى لازم و ضرورى است تا روشن شود که تمدّن‌ها چگونه شکل گرفته و حق‌ستیزان چگونه و از چه راهى رشد تکاملى جامعه را به عقب انداخته و یا سبب کندى آن شده و مى‌شوند. «آیا در سرگذشت پیشینیان نیندیشیده و در زمین نگردیده‌اند تا بنگرند که فرجام کار کسانى که پیش از این زیسته‌اند و از آنان پرتوان‌تر بوده‌اند، چگونه شد؟».[1]  آرى، سیر در زمین و مطالعه و اندیشه در زندگانى امّت‌ها این واقعیت را بیان مى‌دارد که همان‌گونه فرد، حیات، تعالى، کارنامۀ عملى، بینش و گرایش، اقبال و ادبار، طاعت و عصیان، قدرت و ضعف، عزّت و ذلّت، تحول مطلوب و نامطلوب، برپایى و ایستایى دارد، جامعه و تاریخ نیز براى خود ضوابط و نظامات و ملاک‌ها و قانونمدارى ویژۀ خود را دارد.

باید توجّه کرد که حقیقت «سیر فى الأرض» به اندیشه و تفکّر و سپس تدبّر و ارزیابى و نتیجه‌گیرى است به گونه‌اى که علم «جامعه‌شناسى» با همۀ ابعاد آن مصداقى از مصادیق «سیر فى الارض» است. امروزه رشته‌ها «علوم ارتباطات» و نتایج مترتّب بر آن نیز مصداقى دیگر از نتایج «سیر فى الأرض» است. آیات قرآن در ضمن سفارش به سیر در زمین پس از بیان عبرت‌انگیز از سرگذشت پیامبران و عملکرد تبهکارانه استبدادگران و حق‌ستیزان، به این حقیقت تصریح مى‌کند که: جریان سنن و فرود عذاب یا کیفر طبیعى عملکرد آن‌ها، ثمرۀ تلخ ظلم و استبداد و بیدادگرى آن‌هاست و هشدار مى‌دهد که: «چه بسیار شهر و دیارى را که مردم آن ستمگر و بیداد پیشه بودند، آن‌ها را به کیفر کردارشان درهم شکستیم و پس از آنان، نظام دیگرى را پدید آوردیم...».[2]  و نیز از تمدّن درخشان قوم سبأ و فراوانى نعمت و وسعت برکات خدا بر آنان سخن به میان مى‌آورد، آنگاه که از دگرگونى نامطلوب فکرى و اخلاقى و گرفتار آمدن آنان به بلاى مستى قدرت، سرانجام راه انحطاط را پیمودند.[3]

بنابراین گردش و کاوش در زمین از جهات گوناگونى مى‌تواند مایۀ رشد و تعالى و عامل ارتباط انسان‌ها و تمدّن‌ها گردد. آرى، جهانگردىِ هدفدار و اندیشه و پژوهش بر روى زمین و آگاهى از زمان، درس‌آموزى و عبرت فراوانى از برج و باروى بیدادگران و آرامگاه‌هاى پرزرق و برق تبهکاران و اصلاح‌ستیزان تاریخ به بار مى‌آورد؛ چراکه با نگاه اندیشمندانه بر سطرهاى تاریخ و نشانه‌هاى گویا و برجاى مانده از آزادى‌خواهان و استبدادگران، روح و جان غبارگرفته انسان، نشئۀ دیگرى پیدا مى‌کند و وجدان‌هاى خفته، بیدار مى‌شوند. و به همین جهت است که قرآن کریم انسان‌ها را وامى‌دارد تا هدفدارانه و متفکّرانه به جامعه و تاریخ بنگرند و در آثار گذشتگان نیک بیندیشند و راز و رمز صعودها و سقوط‌ها را دریابند.[4]

پانویس:

[1]. سورۀ فاطر (35)، آیۀ 44.

[2]. سورۀ انبیاء (21)، آیۀ 11.

[3]. سورۀ سبأ (34)، آیات 15 ـ 19.

[4]. سورۀ عنکبوت (29)، آیات 31 ـ 34؛ سورۀ حجّ (22)، آیات 45 ـ 46.