برای شناخت امامان(ع)، باید شناخت داناترین و مقبولترین اصحاب آنان را در نظر گرفت.
امامان(ع) با تاسّی از رسولخدا(ص) که: «کَلِّمِ النّاسَ عَلَی قَدرِ عُقُولِهم»، با هریک از اصحاب خویش به اندازۀ درک و فهمشان سخن میگفتهاند.
امامان(ع) نه آنگونه بودند که غالیان در حقشان غلو میکردند، و نه آنگونه که افراد عادی، آنان را مانند خود و بسیاری از مردم عادی میپنداشتند!
اگر ویژگیهای خاصی نمیداشتند، اصولاً غالیان بهانهای برای غلو دربارۀ آنها پیدا نمیکردند.
خیلی دور نرویم بالأخره دست کم، بخشهایی از نهج البلاغة از امیرمؤمنان علی(ع) است که جز او کسی را یارای گفتن آن مطالب والا نیست.
نه تنها از جهت فصاحت و بلاغت، بلکه از نظر محتوا و معرفت نیز بیشتر مطالب نهج البلاغة مافوق سخن عادی افراد انسانی است.
شماری از ادعیه نیز به ویژه صحیفه سجادیه چنین است.
و همچنین روایات فراوانی در موضوعات گوناگون در دست است که به مراتب مافوق سخنان عالمان هر عصری است. حداقل این چیزی است که اینجانب وجداناً آن را احساس میکنم، هرچند ممکن است این ادعا برای عدهای قانعکننده نباشد!
غرض اینکه برای شناخت امامان(ع)، باید داناترین و مقبولترین اصحاب آنان را در نظر گرفت که آنان، امامان(ع) را چگونه شناخته و معرّفی کردهاند؟
رابطۀ علمی، اجتماعی، عاطفی و دیگر جهات آنها با امامان(ع) چگونه بوده است؟
و چه گزارشی از زندگی و رفتار و شیوۀ برخورد امامان(ع) با مردم از آنها نقل شده است؟
بهترین و عاقلترین صحابه هر امام چه برداشتی از شخصیت، علم و عمل آن امام گزارش کرده است؟
باید اذعان کنیم که در اینباره، تحقیق بایسته و درخوری نشده است!
استاد محمدعلی کوشا