استاد کوشا درباره ترجمه‌پذیری قرآن گفت: در حد اینکه مردم بفهمند قرآن چه می‌گوید، می‌توان آن را ترجمه کرد. ترجمه نمی‌تواند مثل خود قرآن معجزه باشد ولی می‌تواند شاهکار باشد. گاهی یک ادیب می‌تواند نثر را اوج بدهد.

 

 

به گزارش وبگاه اطلاع‌رسانی استاد کوشا به نقل از روزنامه اطلاعات، نشست نقد کتاب «ترجمه قرآن کریم» از حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی کوشا، پژوهشگر علوم قرآنی از سلسله نشست‌های «کتاب معیار»، با حضور حجت‌الاسلام محمدعلی خسروی پژوهشگر علوم قرآنی و معارف اسلامی به عنوان منتقد، صبح دیروز در موسسه اطلاعات برگزار شد. سیدمسعود رضوی اجرای این نشست را بر عهده داشت. آنچه در ادامه می‌خوانید ماحصل این نشست است.

رضوی: ایرانیان نخستین ملتی بودند که با ترجمه قرآن درگیر شدند. بعد از ورود اسلام به ایران، مسأله کیفی فهم و فرهنگ اسلام و پیام مسلمانان برای ایرانیان مطرح شد و بهترین راه برای درک این دین،‌ ترجمه قرآن بود. ایرانیان در بستر دینی، هم ایده داشتند و هم واژگانی چون «ایزد»، «یزدان»، «اهورمزدا» که باید با اسلام تطبیق داده می‌شد.

هنر این بود که زبان فارسی دری توسط مردم ایران با ترجمه قرآن درگیر شد.  واژگانی مثل «مسجد» معادل‌های متعددی داشتند؛ مثل «نیایشگاه»، «نمازخانه» و «خدای‌خانه» و به این ترتیب ترجمه‌های متعددی تولید شدند. بعد از مدتی ترجمه قرآن از حالت انتقال مفهوم از زبانی به زبان دیگر خارج شد. به تدریج با پیدایش فرقه‌ها و ذائقه‌های مذهبی، به ویژه تصوف، ترجمه‌های قرآن باهم متفاوت شدند. ما دوره‌های متعدّد ترجمه قرآن داشتیم: دوره اول که خیلی اهمیت دارد و ترجمه انتقال مفهوم از زبانی به زبان دیگر بود، دوره میانی که ترجمه‌ها متفاوت شدند و دوره معاصر که فضای تازه‌ای شکل گرفته و نزدیک ۱۰۰ ترجمه از قرآن داریم. این مسائل مجموعاً جریان جدیدی را به وجود آورد و ما بعد از انقلاب، با دوره جدیدی از ادبیات قرآنی مواجه هستیم. در دوره جدید منتقدین بسیار جدی کار می‌کنند. ترجمه آقای کوشا در ادامه ترجمه بزرگانی چون فولادوند و خرمشاهی و دیگران، یکی از بهترین ترجمه‌های قرآن است.

من درباره این ترجمه با آقای ملکیان و آقای خرمشاهی صحبت کردم. آقای ملکیان به من گفت این ترجمه از بهترین ترجمه‌های قرآن است و آقای خرمشاهی گفت من اخیراً از این ترجمه استفاده می‌کنم و بسیار این ترجمه را ستود.

آقای کوشا از برجسته‌ترین پژوهندگان قرآن و شاگرد فقهای بزرگی مثل آیت‌الله وحید خراسانی، آیت‌الله منتظری و دیگران هستند.

این ترجمه توسط نشر نی منتشر شده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین خسروی، پژوهشگری برجسته است و مجله میراث جاویدان را منتشر می‌کرد که متأسفانه ادامه پیدا نکرد. بزرگترین کار آقای خسروی، تلخیص ترجمه المیزان در ۵ جلد است که به تازگی منتشر شده است.

کوشا: یاد می‌کنم از مرحوم آقای دعایی. امثال وی سبب اعتلای فرهنگ بوده و هستند. سال‌های پس از انقلاب، وجود ارجمند آقای دعایی پر از خیرات و برکات بود. روزنامه اطلاعات هم گویای مواضع آقای دعایی است. از مدیریت جدید روزنامه اطلاعات، دکتر صالحی، هم صمیمانه قدردانی می‌کنم.

من در زمینه این ترجمه، مطلب را در مؤخره آن در ۲۳ صفحه بیان کرده‌ام که قبل از خواندن خود ترجمه، خواندن این مؤخره لازم است. این ترجمه ۲۹ ویژگی دارد. یکی از آنها این است که این ترجمه به شکل تدریس در کلاس و در مباحثه با دوستان صورت گرفته است.۱۰ سال تمام این کلاس ها به طول انجامید و ما اول آیات را تجزیه و ترکیب کرده، بعد نکات بلاغی را مطرح می‌کردیم و سپس سراغ ترجمه می‌رفتیم. هیچ ترجمه‌ای از قرآن از اول تا آخر به صورت تدریس و مباحثه پیش نرفته است. دو سال هم صرف بازخوانی و ویراستاری ترجمه شد و استاد خرمشاهی هم آن را خواند و نظر دارد. دکتر نادعلی عاشوری تلوکی استاد دانشگاه نجف‌آباد اصفهان، هم ترجمه را ملاحظه کرد و در یکسان‌سازی خیلی کمک کرد. آقای محمد جوکار هم آیه به آیه با تفاسیر معتبر تطبیق می‌داد و نکاتی هم یادآوری کرد. حدود ۴ نفر این ترجمه را بازخوانی کردند. آقای حسن نور محمدی که بسیار نکته‌سنج است، بسیار کمک کرد. آقای مهدی خلیلیان و آقای دکتر جلال‌الدین ملکی سهروردی استاد فلسفه در قم هم بازخوانی کردند. دو نفر از افراد کلاس هم دستیار من بودند؛ آقای محسن روزخوش و آقای محمدعلی رضاپور که در تمامی جلسات حضور داشتند و شب‌ها متن را می‌خواندند. چند نفر دیگر هم فرازها و بخش‌هایی از ترجمه را دیدند و اظهارنظر کردند. این ترجمه حاصل اندیشه جمعی است و من فقط بانی شدم که در حوزه علمیه قم ترجمه قرآن رونق بگیرد. همچنین کتابی به نام «شیوه نامه ترجمه قرآن»، نوشتم که حاصل تجربیات این چندسال است و هنوز منتشر نشده است.

من معتقدم هر ده سال یک‌بار باید یک ترجمه از قرآن ارائه شود چون نسل ما در تطور است. من تمام ترجمه‌ها از قرن چهارم تاکنون را بررسی کرده‌ام. ترجمه زین‌العابدین رهنما و ابوالقاسم پاینده در زمان خودشان ترجمه‌های برتر بودند. ترجمه قمشه‌ای به خاطر اینکه در زمان خودش رقیب نداشت و حق‌التألیفی هم نمی‌گرفت هر ناشری آن را چاپ کرد و مشهور خاص و عام شد. من یکی از برکات انقلاب اسلامی را توسعه فرهنگی در بعد قرآن‌پژوهی می‌دانم. من در حوزه علمیه قم کلاس‌های فن ترجمه قرآن را دایر کردم زیرا معتقدم طلاب باید در زمینه آشنایی با زبان فارسی و تازی بالندگی لازم را پیدا کنند.

درباره این ترجمه، نیازمند فرهیختگان هستم که آن را نقد کنند تا در چاپ دوم به بالندگی برسد. این ترجمه را پیراسته از نقد نمی‌دانم و از دوستان و فرهیختگان تقاضا دارم متن و ترجمه و پانوشت را ببینند و نظر خود را بیان کنند.

خسروی: در ابتدا یاد می‌کنم از مرحوم دعایی که برگردن همه ما و فرهنگ و توسعه فرهنگ کشور حق دارد. روحش شاد باد. تشکر می‌کنم از دکتر صالحی برای تشکیل این جلسه. لازم می‌دانم قبل از طرح سؤالات از آقای کوشا، به موضوعی اشاره کنم: یک پرسش مهم این است که انتظار ما از ترجمه قرآن چیست؟ ترجمه به معنای برگردان یک متن از زبانی به زبان دیگر است. هرچه زبان مبدأ فاخرتر و فصیح‌تر باشد، ترجمه مشکل‌تر می‌شود تا جایی که اگر فصاحت و بلاغت در اوج باشد، ترجمه کامل متن غیرممکن می‌شود. از نمونه‌های ادبیات فصیح که امکان ترجمه دقیقش وجود ندارد، اشعار حافظ است.

قرآن کریم در زمینه فصاحت و بلاغت به حد اعجاز رسیده‌است و لذا ترجمه کامل قرآن غیرممکن است.

علامه طباطبایی در تفسیر آیه ۱۰۲ سوره بقره می‌گوید ۱۴ وجه در این تفسیر هست که هر وجه را گاهی به ۳ وجه تقسیم می‌کنند که اگر تمام احتمالات را درنظر بگیریم بیش از یک میلیون احتمال (یک میلیون و ۲۶۰ هزار احتمال) از این آیه بر می‌آید. مترجم باید چه کند؟ در ترجمه یک یا دو احتمال را می‌تواند برگردان کند، بقیه احتمالات چه می‌شوند؟ در ترجمه آیات اول و دوم سوره بقره (ذَلِکَ الکتاب لَا رَیبَ فِیهِ هُدى لِّلمُتَّقِینَ) هم ۴ وجه داریم. استاد کوشا ترجمه کرده: «این کتاب که هیچ تردیدی در آن نیست، راهبر پروا پیشگان است». او در این ترجمه نقطه ثقل کلام را «هدایت برای متقین» گرفته است. در حالی که در وجه دیگر می‌توان نقطه ثقل را خود قرآن قرار داد. حال مترجم چطور می‌تواند هر ۴ وجه را در فارسی منتقل کند؟

نتیجه این که نباید تصور کرد ترجمه، همان قرآن به تمام معنا است و حتی تصور نکنیم که ترجمه مثل قرآن است. ترجمه ما را بی‌نیاز از متن قرآن نمی‌کند. ترجمه راهی مطمئن برای آموزش قرآن و انس با آن است. کسی که قرآن را به دست می‌گیرد و حین قرائت آیات، ترجمه را هم می‌خواند، آن را بهتر می‌فهمد. با ترجمه قرآن به تنهایی نمی‌توان به حقیقت آن رسید. اعجاز قرآن، در احیاگری آن است و خصلت احیاگری در متن آن قرار دارد. هیچ مترجمی ادعا نکرده که تمام حقیقت قرآن در ترجمه من وجود دارد. ترجمه تابلویی است از یک گلستان ،نه خود آن. هر مترجمی کوشیده است به گونه‌ای این گلستان را توصیف کند و لذا هیچ ترجمه‌ای ما را از سایر ترجمه‌ها بی‌نیاز نمی‌کند. پس نباید توقع داشته باشیم با ترجمه به حقیقت قرآن برسیم.

آقای کوشا کار امثال بنده را بسیار مشکل کرده است زیرا هرچه می‌گردم غلطی پیدا نمی‌کنم. او تمام ترجمه‌های قرآن را از قرن ۴ تا به امروز بررسی و نقد کرده و لذا ترجمه‌اش از بسیاری از اشکالات مبرا است. من فقط به چند اشکال جزئی اشاره می‌کنم.

در ترجمه آیه ۵ سوره بقره «و بالآخره هُم یُوقِنُونَ»در ترجمه ایشان آمده: «آنانند که به آخرت نیز یقین دارند». این ترجمه یعنی اعتقاد به قیامت را به «آنان» (متقین) منحصر کرده‌است. در ترجمه آیه بعدی «أُوْلَـئِکَ عَلَى هُدى مِّن رَّبِّهِم وَأُوْلَئِکَ هُمُ لمُفلِحُونَ» هم آمده «آنانند که رستگارند». به نظر من دومی، انحصار رستگاری در متقین درست است اما انحصار یقین به آخرت به متقین درست نیست. دلیلش ان است که خود کفار و مشرکین هم می‌خواستند بگویند ما رستگاریم، متقین هم می‌گویند سعادتمند ما هستیم. وقتی می‌گوییم «آنانند که رستگارند»، ادعای رستگاری که مشترک بین همه بود را منحصر کردیم به متقین. اما مشرکین اعتقاد به قیامت نداشتند که ما بخواهیم این اعتقاد را منحصر کنیم به متقین. بهتر است مثل سایر ترجمه‌ها، گفته شود «و آنها نیز به قیامت ایمان دارند».

این اشکال در سوره آل عمران آیه ۹۱ هم آمده است. «أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» که ترجمه شده «آنانند که عذابی دردناک دارند». بهتر بود بگوید «برای آنها عذاب دردناکی است» زیرا کلمه «آنانند» در زبان فارسی اشاره به انحصار دارد که در اینجا درست نیست.

در آیه ۱۰۲ سوره بقره، «لو کانوا یعلمون» ترجمه شده به «ای کاش می‌دانستند». «لو» به معنای «اگر» و گاهی به معنای «ای کاش» است. در آیه بعدی هم همین عبارت به همین صورت ترجمه شده است اما در سوره عنکبوت آیات ۴۱ و ۶۴، این عبارت به درستی به «اگر می‌دانستند» ترجمه شده است. خداوند در قرآن کریم هیچ‌گاه کلمه «ای کاش» را درباره خودش نگفته است و همیشه بندگان خدا «ای کاش» گفته‌اند.

کوشا: ضمن تشکر از آقای خسروی، «لو» گاهی به معنای تمنی است و گاهی شرطیه است که جواب می‌خواهد. در هر دو مورد، مفسران این کار را کرده‌اند. مثلاً در «اعراب القرآن» محی‌الدین درویش و «الجدول فی اعراب القرآن» صافی مصری و «اعراب القرآن» محمدعلی طاها دره سوری و دیگر کتاب‌های اعراب‌القرآن، لو گاهی به معنای «ای کاش» و گاهی شرطیه (اگر) است. در ترجمه تفسیری مرحوم دکتر مصطفی خرمدل، از استادان دانشگاه کردستان، «لو» گاهی به معنای «کاش» و گاهی به معنای «اگر» آمده است. در آیه۱۰۳ سوره بقره، دو تا «لو» آمده که اولی مناسبت داشت به معنای «ای کاش» ترجمه شود و دومی مناسبت داشت که شرطیه باشد.

اما اشکال دیگر ایشان درباره آیه پنجم سوره بقره وارد است. من به خاطر وسواسی که در بازنگری پیدا کرده بودم با چند حروفچین کار می‌کردم و سپرده بودم که درباره ضمیرهای فصل اشتباه نکنند یکی از حروفچین‌ها نسخه اصلاح نشده را برای چاپ فرستاد؛ ایشان به اشتباه ضمیر «هم» را ضمیر فصل قرار داده، در چاپ‌های اول معمولاً چنین اشتباهاتی رخ می‌دهد. به همین دلیل من نیازمند کسانی هستم که ایرادات این اثر را یادآوری شد.

خسروی: در سوره نحل آیه ۹۷ (حیات طیبه)، کلمه «طیبه» به معنای پاک و پاکیزه معنا شده است. یعنی زندگی پاک و پاکیزه. دیگران برخی پاکیزه معنا کرده‌اند، برخی پاک. استاد کوشا هر دو معنا را آورده است در صورتی که وقتی دو کلمه باهم آمد، چه بسا معنای سومی پیدا کند و معنای اول را از دست بدهد. پاک در مقابل نجس است، پاکیزه در مقابل کثیف است. ممکن است کسی دستش پاک باشد، اما پاکیزه نباشد. ممکن است کسی پاکیزه باشد ولی پاک نباشد (مثلاً غسل یا وضو به گردنش باشد). پس این‌ها از هم متمایز هستند و نباید باهم آورده شوند. ممکن است بگویند منظور از پاک و پاکیزه یعنی خوب (طبق عرف) ولی آقای کوشا تأکید کرده است که تمامی واژه‌ها را با دقت انتخاب کرده است. علاوه بر این، به نظر می‌رسد «طیبه» معنایی فراتر از پاک و پاکیزه دارد. در معنای آن نوعی آرامش و خوشی نهفته است. حیات طیبه، حیات سرشار از آرامش است. کلمه پاکیزه نمی‌تواند معنای گسترده طیبه را منعکس کند.

در سوره نجم، آیه «وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى»، در ترجمه آمده «ستاره فرو شود» که عبارتی کهن است و بهتر است «فرو افتد» ترجمه شود. در آیه «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى»، «تدلی» هم به «سرازیر شدن»، ترجمه شده است که لغت زیبایی نیست و بهتر است به «نزدیک شدن و وابسته شدن» ترجمه شود.

رضوی: زبان‌شناسان می‌گویند در هر زبانی ما با دوایر معنایی سروکار داریم نه با یک معنای شخصی ترجمه قرآن تلاش‌ برای توسعه معانی قرآن است. تا چه اندازه ترجمه کمک می‌کند به قرآن نزدیک شویم؟ همچنین چقدر قرآن را ترجمه‌پذیر می‌دانید؟

کوشا: درباره اینکه آیا قرآن قابل ترجمه است یا نه بحث طولانی دارم و در کتابم ۷ اشکال وارد بر این ادعا که قرآن ترجمه‌ناپذیر است را آوردم و جواب اشکالات را دادم. آقای صدوقی سها زمانی گفت قرآن ترجمه‌ناپذیر است و من گفتم اگر مرادتان از ترجمه قرآن این است که ترجمه عین الفاظ قرآن باشد که معجزه است، پس نمی‌توان قرآن را ترجمه کرد. اما خود خداوند در قرآن کریم می‌فرماید که «قرآن را به زبان عربی مبین نازل کردیم». زبان عربی مبین، واضح و روشن است. اگر قرار باشد مردم نفهمند، پس چرا قرآن نازل شده؟ در حد اینکه مردم بفهمند قرآن چه می‌گوید، می‌توان آن را ترجمه کرد. ترجمه نمی‌تواند مثل خود قرآن معجزه باشد ولی می‌تواند شاهکار باشد. گاهی یک ادیب می‌تواند نثر را اوج بدهد.

فلسفه غرب از طریق ترجمه وارد فرهنگ ما شده است؛ ما هم قرآن را باید از طریق ترجمه عرضه کنیم تا مردم بدانند و بعداً سراغ تفسیرها بروند. قرآن ترجمه‌پذیر است اما ترجمه‌پذیری آن به معنای معجزه نیست. مقالات زیادی درباره ترجمه‌پذیری قرآن نوشته شده است.

اما این که در سوره نحل، «حیات طیبه» به پاک و پاکیزه ترجمه شده است. پاک و پاکیزه در زبان فارسی در فرهنگ بزرگ سخن دکتر انوری و نعمت‌نامه دهخدا مصادیق خوبی دارند. پاک و پاکیزه هر دو مفاهیمی هستند که هم بعد حسی دارند هم مفهومی. من این دو لفظ را باهم آوردم. در ادبیات ما هم سابقه دارد. دکتر مجتبوی، در آثارش بیشتر کلمات مزدوج می‌آورد، زیرا مخاطب بهتر می‌فهمد. پاک و پاکیزه، یک حقیقت را در دو قالب بیان می‌کند و هر دو مصادیق حسی و معنوی دارند. پاک صرفاً در مقابل نجس نیست و معنای معنوی هم دارد.

در سوره نجم هم در ترجمه کلمه «هوی» باید بگویم ستاره‌ها سقوط نمی‌کنند که بگوئیم فرو افتد بلکه ستاره از نظر ما پنهان می‌شود. من در پانوشت هم معانی کلمه «هوی» را آوردم و تمامی معانی آن را در کلمه «فرو شود» خلاصه کردم.

درباره معانی «فتدلی» هم در پانوشت آوردم که چون جبرئیل از بالا و عالم ناسوت به سمت پایین می‌آید، فعل «سرازیر شدن» را آورده‌ام.

من در یک ماه اخیر مشغول بازخوانی این اثر بوده‌ام و از همه ناقدین می‌خواهم نظرات خود را به من بفرمایند.

صفحه‌آرایی این اثر هم اشکالاتی دارد که باید برطرف شود.

خسروی: مرحوم دکتر محمدمهدی فولادوند، یکی از بهترین مترجمان قرآن می‌گفت بعد از ترجمه‌های متعدد و سال‌ها زحمت توانستم ترجمه‌ای از قرآن ارائه کنم و خواستم چاپ کنم که رژیم سابق گفت روی جلد طرح تاج را می‌آوریم و من مخالفت کردم و چاپ ترجمه تا سال ۵۷ طول کشید. ای کاش سیاست‌ها در علم و فرهنگ دخالت نکند که موجب انسداد شود.

در روزهای آخر عمر دکتر فولادوند به عیادتش رفتم. گفتم الان چه می‌کنی؟ به قرآن به ترجمه خودش اشاره کرد و گفت با اینکه 50-60 سال زحمت کشیدم، از اول شروع کردم برای بهسازی این اثر. این نشان می‌دهد که ترجمه‌ها نقطه پایان ندارند و روز به روز باید بهسازی و دقیق‌تر و روان‌تر شوند. بهترین راه نشر فرهنگ قرآن، ترجمه‌ آن است.

***

گفتنی است ترجمه قرآن کریم به کوشش محمدعلی کوشا، توسط بهاء‌الدین خرمشاهی، نادعلی عاشوری تلوکی، محمد جوکار باصری ویراستاری و در سال ۱۴۰۱ توسط نشر نی منتشر شده است. مترجم در بخش‌هایی از مؤخره این کتاب که توصیه شده قبل از مطالعه خود ترجمه خوانده شود، آورده است: «ترجمه قرآن کریم به زبان‌های گوناگون، به‌ویژه زبان فارسی، یکی از ضرورت‌های فرهنگی عصر ما است و مهمترین رسالت یک مترجم آگاه نیز شناخت قرآن و شناساندن آن با شیوه‌ای گویا و رسا برای همگان است. امرزه با توسعه چشمگیر علوم انسانی، ارتباط تنگاتنگ فرهنگ‌ها و تأثیر و تأثر آنها بر اذهان و اندیشه‌ها، رشد روزافزون ارتباطات، القای شبهات به شیوه‌های گوناگون و خرده‌گیری‌های دانشورانی در سرتاسر جهان -از سر استفهام یا اغراض سوء- ضرورت تفهیم کلام الهی را روز به روز نمایان‌تر می‌سازد. از این رو پیگیری‌های لازم برای ارائه ترجمه‌های صحیح، دقیق و منطبق بر متن قرآن که از روانی نثر و گویایی مفهوم نیز برخوردار باشد، از اولویت‌های قرآن‌پژوهی دوران معاصر است. دشواری ترجمه قرآن نسبت به متون عربی، بیش از آن چیزی است که در آغاز تصور می‌شود؛ زیرا در اینجا مترجم با کلامی روبرو است که از جهت لفظ، محتوا، چینش کلمات و ترکیب جملات، نظیری را برای آن نمی‌توان یافت؛ یعنی به تمام معنا معجزه و سبک و سیاق آن آموزه ادب و هنر و الگوی ادیبان و هنرمندان در عرصه فصاحت و بلاغت فصیحان و بلیغان است، به گونه‌ای که ادبیت آن فراتر از هر ادبی و هنرنمایی آن پرجلوه‌تر از هر هنری است؛ چنان که در کمترین لفظ، بیشترین معنا و در کوتاه‌ترین جمله، پربارترین و ژرف‌ترین مفهوم را گنجانده است.

بدین گونه مترجمی که آگاه به فنون و راز و رمز قرآنی باشد، ظرف دانش محدود خود را در برابر کلام خدای نامحدود، چنان کوچک و ناتوان می‌بیند که در بهت و حیرت فرو می‌رود...

از این رو مترجم ادیب و هنرشناس، با توجه به توسعه زبان و تعالی اندیشه، می‌تواند کم‌و‌بیش ترجمان چنین متن مقدس پربار و بری باشد و با الهام از ظرافت‌ها و زیبایی‌های آن، تا حد امکان، بر ظرافت و زیبایی زبان مقصد بیفزاید که طبعا چنین روندی در طول زمان، سیر تکاملی خود را به تدریج طی کرده و زمینه بهره‌برداری از قرآن کریم را برای نسل‌ها بیشتر و بهتر فراهم خواهد ساخت.