استاد کوشا بیان کرد: اندیشهورزی، سادهزیستی، فروتنی، کنترل زبان، ادب، صداقت و قناعت؛ هفت ویژگی برجسته آیتالله صالحی نجف آبادی بود.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی استاد کوشا به نقل از کانال نعمت صالح، در ادامه پرسش و پاسخ پیرامون شخصیت و اندیشه آیتالله صالحی نجفآبادی؛ عباس حجتی نجفآبادی، از منش و سلوک آیتالله صالحی نجفآبادی پرسیده است و استاد محمدعلی کوشا به شرح مختصری از اخلاق و منش آن محقق حقجو و آراسته به فضائل پرداخته است.
پرسش: لطفاً از حضرت استاد کوشا که سالها در محضر آیتالله صالحی نجفآبادی بودهاند پیرامون سلوک و خلقیات ایشان سؤال بفرمایید.
پاسخ: درباره سلوک و منش و شخصیت حضرت استاد آیتالله صالحی نجفآبادی در این مقام؛ نکات و مطالبی را به صورت اجمال تقدیم میدارم.
باید بگویم ایشان دارای ویژگیهای شخصی منحصر به فردی بودند که به نحو بارز او را از دیگران متمایز میساخت:
1. اندیشهورزی
ایشان شخصی فکور بودند. بیش و پیش از آنکه کتاب بخوانند یا چیزی بنویسند، میاندیشیدند. تامّل و دقت فراوانی در بیان مطالب داشتند. هرگز احساسات را جایگزین دلیل و برهان نمینمودند.
بسیار سنجیده و حساب شده سخن میگفتند. در گفتوگوها بیشتر به دنبال دلیل و برهان بودند و به سخن طرف خیلی خوب گوش میسپردند. پس از شنیدن هم، هر چیزی را به آسانی و بدون دلیل از کسی قبول نمیکردند. حتی اگر خبر سادهای را برای او بیان میکردی، درباره آن چندین سؤال مطرح مینمود:
خودت دیدی یا از دیگری نقل میکنی؟!
چطور و کجا دیدی؟!
اگر حادثه را از دیگری نقل میکنی، اون دیگری کی و کجا و دارای چه خصوصیاتی بود؟!
خلاصه اینکه نه تنها زودباور نبود، بلکه چنان خبر را میکاوید و شخص ناقل را به چالش میکشید و او را میپیچاند تا بر شخص او و نیز بر ناقل روشن شود که طرف او به آسانی هر نقل و نقل قولی را نمیپذیرد!
او با این شیوه، درسی به طرف میداد تا هر خبر بدون شاهد و دلیلی را نقل نکند!
2. سادهزیستی
زندگی بسیار ساده و بدون هیچگونه تجمّلی داشت. هرگز در صدد جمع مال و یا کسب جاه و مقام و موقعیتی برای خود نبود. خوراک او، پوشاک او، معاشرت او، سادهترین و بیتکلفترین فرد در میان نوع و صنف خود بود.
3. تواضع و فروتنی
این عالم بزرگ با همه افرادی که با او مواجه میشدند در نهایت فروتنی و خاکساری بود. با هر طبقهای به فراخور فهم و درک او سخن میگفت.
به سخن نوجوانان و جوانان، خیلی خوب گوش میداد و احترام مینمود و همین امر سبب میشد که هر کسی در هر سطح و درجه و مرتبهای که داشت، نزد او احساس خودمانی و رفاقت کند، و او را مأمنی برای بیان عقاید و خواستههایش بداند.
خلاصه اینکه با بزرگان، بزرگ و با افراد کم سن و سال کوچک مینمود.
یکی از طلاب همشهری ایشان به من گفت: در آغاز طلبگی، به صورت غیرجدی و شبیه شوخی، به ایشان گفتم: حاج آقا! ما که طلبهای تازه وارد به قم هستیم، چرا سری به حجره ما نمیزنید؟ و به دیدن ما نمیآیید؟!
چند روز بعد در کمال تعجب دیدم ایشان به حجره ما آمد و ساعتی نشست و با ما طوری برخورد کرد که گویی هم سن و سال او هستیم!
4. کنترل زبان
من کمتر کسی دیدهام که مانند مرحوم استاد آیتالله صالحی نجفآبادی، کنترل زبان داشته باشد! هرگز سخن لغو و بیهوده بر زبانش جاری نمیشد.
در عین متانت و آرامش روان، متبسّم و بسیار خوشرو بود. کسی از همنشینی او خسته نمیشد و هرگز زبان را به غیبت و بدگویی این و آن حتی مخالفانش نمیگشود!
و هرگز اجازه نمیداد کسی در محضر او دیگری را تحقیر کند.
5. هر کس در منزل بر او وارد میشد، از اول جلسه تا پایان آن، دو زانو و بسیار مؤدب مینشست، خواه واردین بر او از بزرگان باشند یا از جوانان کم سن و سال! این حالت ایشان به راستی برای من شگفتانگیز بود!
6. صداقت و بیریایی
در راستگویی و بیآلایشی خود آیتی بود بسیار عظیم وکمنظیر.
صداقت در بیان آراء و عقاید، صداقت در گفتار و کردار، و صداقت در معاشرت با هر کسی که با او نشست و برخاستی داشت.
من در طول نزدیک به 30 سالی که با ایشان مؤانست و معاشرت داشتم، جز صداقت، درستی و متانت و وقار، کوچکترین دروغ حتی به صورت شوخی و یا مبالغه و زیادهگویی از ایشان نشنیدم.
7. از آنجا که امور معیشتی ایشان از طریق شهریهای اندک و یا حقالتألیفی ناچیز و احیاناً تبلیغی محدود تامین میشد، زندگی بسیار قانعانه و در سطح پایینی داشت.
و به ناچار شماری از کتابهای خود را که از بابت حق التألیف از ناشر دریافت مینمود، هرگز به صورت مجانی به کسی اهداء نمیکرد، حتی به شاگردان خاص خود!
و این امر به خوبی نشان میداد که ایشان در حال و هوای پیدا کردن مرید و اعوان و انصاری برای کسب موقعیت اجتماعی خود نیست!
لذا من او را بیرغبتترین فرد به جاه و مقام و امور دنیوی دیدم. چیزی که برای او اهمیت داشت، همان تحقیق و تدریس و دستیابی به حقایق قرآن و سنّت و شناخت صحیح امامان و پیشوایان معصوم بود.
باید بگویم بهترین معرّف این استاد فقیه و مدرّس موفق و بلند پایه، همانا آثار بس ارجمند اوست که بخشی از آنها چاپ شده و برخی هنوز منتشر نشده است. کسانی که حال و هوای تحقیق و شیوه ورود و خروج در آن را، درمقام نگارش دارند؛ لازم است با دقت تمام، نوشتههای ایشان را بخوانند.
تأمل و دقت در نگارش، او را به سوی کندنویسی سوق داده بود! کم مینوشت ولی بسیار حساب شده و دقیق مینوشت.
در خواندن مطالب نیز کُند میخواند، اما چنان با دقت و حلاجی شده میخواند که عیب و ایراد هر نوشته را به درستی بیان میکرد.
یک روز همراه ایشان به صورت خصوصی به محضر مرحوم آیتالله العظمی منتظری در زمان قائم مقامی ایشان رسیدیم. ضمن سخن، حضرتآقا نامهای را که برای کسی نوشته بود به ایشان داد تا فیالمجلس بخواند و نظر بدهد. ایشان با دقت ولی با کُندی فراوان داشت نامه را میخواند! آنقدر کُند میخواند که اعتراض آقا را بر انگیخت!
ایشان گفتند: من مطالب را باید با تامّل و دقت و همراه با اندیشه بخوانم، کار مهم را نباید سرسری گرفت و از آن رد شد بلکه باید همه جوانب امر را درنظر گرفت، چه بسا بدون تامّل، عوارضی به وجود آوَرَد!