اظهار تأسف آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی بابت وجود انتقادات از وضعیت فعلی علم اصول، واکنش استاد محمدعلی کوشا را برانگیخت.
به گزارش وبگاه اطلاعرسانی استاد کوشا، آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی اخیراً سخنانی دربارۀ وضعیت علم اصول در حوزههای علمیه ایراد کرده بود که این سخنان با واکنش استاد محمدعلی کوشا مواجه شد. در ادامه، بیانات هر دو استاد حوزه آمده است.
زیر سؤال بردن علم اصول مایۀ تأسف است!
آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی دربارۀ لزوم توجه به علم اصول در حوزههای علمیه گفته بود:
«طلاب حتماً در دروس اصول قوی حضور پیدا کنند، در این چند ساله به قدری در حوزه علیه علم اصول حرف زده شد که تأسفبار است و این در حالی است که نداستن علم اصول برخی از افراد را به انحراف کشاند.
باید در فقه و اصول افرادی پیدا شوند که دارای مبنا هستند، متأسفانه در فقه و اجتهاد، افق روشن چندانی وجود ندارد.
ما در برخی از بحثهای عمیق اجتهادی، قوت و نشاط سابق را نمیبینیم اما به طور کلی کیفیت حوزه در امور و مسائل مستحدثه با قبل از انقلاب تفاوت کرده است.
عدهای در گزینش حکم خدا و حکم بشر، سخن بشر را برمیگزینند و میگویند که باید ببینیم شرایط زمان و حقوق بشر چه میگوید و با همین استدلال برخی از احکام مانند قصاص را که حکم خداوند است را منسوخ میدانند.»
کسی مخالف علم اصول نیست/ ایراد در پرداختن به غیرضروریهاست
استاد محمدعلی کوشا در واکنش به این سخنان آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی تقریری دارد که در ادامه آمده است:
«چرا مایه تاسف؟! هرکسی به هر علمی یا در هر موضوعی اشکالی وارد کند یا اشکالاش وارد است که باید آن را پذیرفت، یا اشکالاش وارد نیست که در این صورت شما با استدلال و برهان، اشکالاش را جواب میدهید که در اینصورت کمکی هم به رشد و توسعۀ آن علم شده است. وانگهی ایرادات افراد بر افراطگرایی در جزئیات دور از ذهن و بیربط به اصل اجتهاد در اصول است، نه خود ماهیت علم اصول!
مگر عمر آدمی چقدر است که 40 سال در کوره راههای فرضی در فروعات علم اصول غور کند و یک عمر کسانی را در حوزه به آنها مشغول سازد در حالی که بدیهیترین موضوعات روز را که طلاب باید آنها را بفهمند تا در مقابل تهاجم فرهنگی بیگانگان مصون بمانند از آن بیاطلاع باشند!
تازه بگذریم از کسانی که پس از خواندن 40 سال علم اصول، تازه اول اخباریگریشان درمقام فتوا شروع میشود!
و گاه دیده میشود چنان در مقابل شماری روایات خود را میبازند که گویی هیچ علم اصولی را نخواندهاند که معیاری برای چگونگی فهم روایت و عام و خاص و مطلق و مقید آن باشد!
به هرحال کسی مخالف علم اصول نیست به اندازهای که مقدمه و ابزاری برای ورود به فهم فقه باشد.
اگر ایرادی هست، در پرداختن به غیرضروریهاست که طلبه را از اصل کار به حاشیه میبَرَد و عمرش را در فرضیات موهوم به هدر میدهد.»