آیا شیوۀ نقد و بررسی اینگونه است که اثری تحقیقی را صرفاً از روی تقلید، آنهم به شیوهای احساسی، مردود بشمارد؟!
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی استاد کوشا، دهم مهرماه سال جاری مصاحبهای از محمدعلی مجاهدی با کد خبر ۳۶۴۸۰۱۹ در ایکنا منتشر شد.
با توجه به اینکه مجاهدی در آن مصاحبه، اتهاماتی را علیه حضرت آیتالله نعمتالله صالحی نجفآبادی و کتاب گرانسنگ «شهید جاوید» مطرح کرده بود، یادداشتی در مقام پاسخگویی به آن اتهامات از جانب دکتر محسن صالحی، فرزند حضرت آیتالله صالحی نجفآبادی تهیه شده که این یادداشت در زیر آمده است.
تأملی در یک مصاحبۀ احساسی
قیام امامحسین(ع) همواره الهامبخش حرکتهای اصلاحگرایانه در طول تاریخ اسلام بوده است. باید گفت: زمانی میتوان از این حرکت شورآفرین الگو و سرمشق گرفت که اهداف این قیام به خوبی تبیین و روشن گردد و این مهم خود مرهون مطالعۀ دقیق آثار، سخنان و سیرۀ امامحسین(ع) درمورد قیام اصلاح طلبانۀ آن حضرت و نیز مطالعۀ دقیق متون تاریخیای است که گزارشگر قیام امامحسین(ع) بودهاند.
این قیام با شکوه هرچند دارای جنبههای عاطفی و احساسی نیز هست و هر انسان صاحب عاطفهای را از هر دین و ملتی را با خود همراه میسازد و از وقوع این حادثۀ جانگداز متأثر میگرداند اما در تبیین انگیزه و اهداف این قیام نمیتوان و نباید از نیروی عاطفه و احساس مسامحهنگر در این امر مهم بهره گرفت بلکه باید در مطالعات تاریخی و پژوهشهای دینی همواره از قضاوتهای همراه با عواطف و احساسات دوری جست که نقش مورخ و پژوهشگر همانند آینه است که باید هر آنچه اتفاق افتاده است بدون کم و زیاد منعکس نماید.
متأسفانه دربارۀ قیام امامحسین(ع) به جهت تراژدی بالایی که دارد و احساس و عاطفه را برمیانگیزد نوعاً اظهار نظرهایی در اینباره صورت میگیرد که همراه با رویکرد احساسی و عاطفی و بدون رعایت معیارهای تحقیق و پژوهش است.
نمونۀ آن، مصاحبهای است که ایکنا در تاریخ 10 مهر 1396 از شاعر شعرآیینی آقای محمدعلی مجاهدی منتشر کرده است. ایشان در این مصاحبه عنوان میدارد که: شغل ممیزی را در پیش از انقلاب در شهر قم عهدهدار بوده است، او در ابتدای مصاحبه متذکر میشود از جمله کتبی که مسئولیت ممیزی آن را به عهده داشته کتاب «شهید جاوید» اثر آیتالله صالحی نجفآبادی بوده است.
ابتدا بهترست توضیح کوتاهی دربارۀ این کتاب بدهیم و سپس به سراغ تحلیلی که آقای مجاهدی از این کتاب در این مصاحبه ارائه دادهاند برویم. تا پیش از کتاب «شهید جاوید» نظر غالب این بود که امامحسین(ع) صرفاً به انگیزۀ شهادتطلبی قیام را تحقق بخشید. اما نویسندۀ شهید جاوید در پی احیای نظریهای بود که قرنها پیش در بین بزرگان شیعه همچون شیخمفید(ره)، سیدمرتضی(ره) و شیخطوسی(ه) بیان شده بود. نویسنده در این کتاب به نقد دو دیدگاه رایج دربارۀ قیام امامحسین(ع) پرداخت که یکی از آنها نظریهای بود که از جانب اهل سنت مطرح میگردید که قیام امامحسین(ع) را قیامی اشتباه و یا نسنجیده معرفی میکرد و دیگری از سوی برخی شیعیان بیان میگشت که بیانگر این بود که قیام امامحسین(ع) تابع محاسبات رایج عقلایی نبوده بلکه از سر تکلیف و فرمانی بود که از غیب بدو ابلاغ شده است و برای امامحسین(ع) در این قیام هدفی جز به شهادت رسیدن توسط عمّال یزید قابل تصوّر نبود. نویسنده با نقد مبانی هر دو دیدگاه به بیان نظریۀ سومی دست زد که در آن، قیام امامحسین(ع) در چهار مرحله خلاصه میشود:
مرحلۀ اول: مقاومت در مقابل تهاجم حکومت و امتناع از بیعت با یزید و روشنگری برای مردم و هجرت به سمت مکه و بررسی اوضاع سیاسی و نظامی و نیز بررسی این امر که شرایط برای تشکیل حکومت مهیا است یا نه.
مرحلۀ دوم: از هنگامی که امام(ع) تصمیم گرفت به کوفه برود تا وقتی که با حربنیزیدریاحی برخورد کرد که دو جنبه داشته، یکی دفاع و مقاومت در مقابل تهاجم حکومت و دیگری تصمیم برای تشکیل حکومت پس از مساعد شدن اوضاع.
مرحلۀ سوم: از برخورد با حر تا شروع جنگ. این مرحله که پس از تغییر کردن اوضاع سیاسی عراق بود، جنبۀ مقاومت و حفظ موقعیت دفاعی داشته است؛ که در این مرحله آن حضرت برای جلوگیری از برخورد نظامی کوشش فراوان کرد و مذاکراتی را در چند نوبت انجام داد تا بلکه از وقوع هر نوع فاجعه و خونریزی جلوگیری به عمل آورده باشد.
مرحلۀ چهارم: مرحلۀ جنگ و دفاع و مقاومت افتخارآمیز است که پس از شکست مذاکرات در نهایت به شهادت آن حضرت و یاران وفادارش انجامید (شهید جاوید، صص 192-284).
نویسنده در این کتاب در نقد دیدگاهی که کشته شدن را هدف قیام امام(ع) معرفی میکند مینویسد: «اگر کسی بگوید: کشته شدن در راه دین مطلوب خداست جوابش این است که کشته شدن مطلوب خدا نیست بلکه دفاع و حمایت از دین خدا مطلوب خداست که گاهی به کشته شدن میانجامد، پس آنچه مطلوب است و خدا خواسته، دفاع از دین است نه کشته شدن» (شهید جاوید، ص400).
و شهادت از این منظر «یک حالت انفعالى قهری است که در اختیار مجاهد نیست... و چیزى که به طور قهرى حاصل شود، در اختیار مکلّف نیست تا امر به آن تعلّق بگیرد. بنابراین ممکن نیست امر خدا به شهادت تعلّق بگیرد که خدا به مجاهد بگوید: تو مسئولیت دارى و مأمور هستى شهید شوى» (کتاب قضاوت زن در فقه اسلامی همراه با چند مقالۀ دیگر، مقالۀ نقدِ نظر دکتر شریعتى در کتاب «شهادت»، ص212) هدف شهید در وهلۀ اول پیروزی بر دشمن است اما ممکن است در این راه به هدف خود نرسد «بنابراین شهادت مرگی است که بر شهید تحمیل میشود» (همان، ص211).
کتاب شهید جاوید در همان سالهای قبل از انقلاب بازتابهای متفاوتی را به همراه داشت و بزرگانی همچون آیتالله العظمی منتظری، آیتالله مشکینی و علامه محمدتقی جعفری و آیتالله سید ابوالفضل زنجانی و... نیز بر آن تقریظ نوشتند و محتوای آن را مورد تأیید قرار دادند.
با این توضیح به سراغ مصاحبۀ آقای محمدعلی مجاهدی و دیدگاه ایشان دربارۀ کتاب «شهید جاوید» میرویم. ایشان در این مصاحبه اظهار کردهاند: هنگامی که کار ممیزی کتاب «شهید جاوید» به ایشان سپرده شده جوان 22 سالهای بوده است: «جوان ۲۲ سالهای بودم. صالحی نجفآبادی یکی از مدرسین حوزۀ علمیه بود که کتاب «شهید جاوید» را برای بررسی نزد من آورد. کتاب دو قسمت و شاید بیش از هزار صفحه بود. وی به من گفت که مدت هفت سال برای نگارش این کتاب که دربارۀ واقعۀ عاشورا و پیام حسینی است کار کرده است» (ایکنا، کد خبر ۳۶۴۸۰۱۹، تاریخ 10/7/96).
ایشان در ادامه میگوید: «من به ایشان گفتم که مسئولیتهای دیگری هم بر عهده دارم... ایشان خیلی اصرار و صحبت کرد. از آنجا که کتاب مربوط به امام حسین(ع) بود، کار را پذیرفتم. اسم کتاب «شهید جاوید» بود. کتاب را شب به منزل بردم. آن شب را هیچگاه فراموش نمیکنم. شاید ۲۰ صفحه بیشتر از کتاب را نخواندم، احساس کردم سقف منزلمان دور سرم میچرخد که یک عالم شیعی اینگونه دربارۀ امامحسین(ع) قلم زده است».
فارغ از اینکه فردی 22 ساله آیا صلاحیت برای امر ممیزی دربارۀ کتابهایی که در حوزۀ پژوهش در علوم دینی و تاریخی نوشته شده است را دارد آنهم کتابی که به گفتۀ خودش نویسندۀ آن از مدرسین حوزۀ علمیه بوده است، سؤالی که اینجا به ذهن میآید این است که کتابی که به تجزیه و تحلیل قیام امامحسین(ع) با توجه به آیات و روایات و نیز اسناد و کتب تاریخی پرداخته و در کنار آن به نقد و بررسی اقوال و آراء مطرح در اینباره پرداخته است آیا میتوان با خواندن تنها کمتر از 20 صفحه از آن به تحلیل و منطقی درست از آن دست یافت؟!
علاوه بر این مگر چه اتفاقی پیش آمده که آقای مجاهدی میگوید: «احساس کردم سقف منزلمان دور سرم میچرخد...» آیا شیوۀ نقد و بررسی اینگونه است که صرفاً اثری تحقیقی را از روی تقلید، آنهم به شیوهای احساسی، تا جایی مردود بشمارد که احساس کند سقف خانه دور سرش میچرخد؟! مگر شئون امامت از اصول دین نیست؟ مگر نه این است که اصول دین، امری تحقیقی است نه تقلیدی؟! آنگاه یک جوان ممیزی 22 ساله چگونه یک اثر تحقیقی را با سنجۀ احساسی تقلیدی مورد بررسی قرار میدهد؟!
به فرض آقای مجاهدی در عصر شیخ صدوق و شیخ مفید میزیست و در آن زمانه نیز شغل ممیزی رواج داشت باید ایشان از خواندن کتبی همچون رسالۀ «سهو النبی» شیخ صدوق یا «تصحیح الاعتقادات» شیخ مفید که بر پایۀ اجتهاد و تحقیق نوشته شده است قالب تهی میکرد؟!
کتاب «شهید جاوید» نیز پژوهشی تحقیقی و نو در بیان انگیزه و اهداف قیام امامحسین(ع) است و بیشک برای فهم و درک درستی و نادرستی یک اثر باید داور و بررس آن در امر ممیزی تمام ملاکها و ویژگیهای علمی را داشته باشد تا منصفانه و به دور از تقلید و تعصب و احساسات، به تجزیه و تحلیل آن بپردازد.
ایشان در ادامه میگوید: «وی[:صالحی] منکر آن شده بود که امام(ع) را شهید کردهاند و درباره علم امام نیز تشکیک جدی داشت، روایات را تخطئه میکرد و به صورت مستمر سؤالات منحرفکننده طرح کرده بود و ازسوی دیگر به آیات قرآن استناد میکرد»!
این سخن ایشان از اساس کذب و افترا بر آیتالله صالحی نجفآبادی است. ایشان در کجا منکر این شده است که امام(ع) شهید شده است؟! مگر روی جلد کتابی را که برای ممیزی بدو سپرده بودند را مطالعه نفرموده تا ببینند که مؤلف آن، این کتاب را به نام «شهید جاوید» نامگذاری کرده است که نشان از عمق علاقه و محبت ایشان به سید و سالار شهیدان امامحسین(ع) دارد؟! کافی بود که شاعر بزرگوار ما! به همان عبارات پایانی کتاب شهید جاوید نظری میانداخت و میدید که چگونه مؤلف با عباراتی پر سوز و گداز خطاب به امامحسین(ع) ارادت خویش را به محضر ایشان تقدیم میدارند؟!
آیا شرط انصاف چنین است که اینگونه بیمهابا به تهمت و توهین متوسل شویم و نویسندهای که جایجای کتابش نشان از عمق ارادت و علاقه به خاندان عصمت و طهارت دارد او را فردی منکر شهادت و علم امام و به عنوان فردی که در پی به انحراف کشیدن اذهان مردم است جلوه دهیم؟! (آنهم با خواندن کمتر از 20 صفحه از کتاب که غالباً به بیان مقدمه و پیشگفتار خلاصه میشود). آیا بدین روش میتوانیم ادعا داشته باشیم که پیرو راه و سیرۀ ائمۀاطهار(ع) بودهایم؟! ائمهای که حتی در پاسخ بیخدایان و دهریها هم از جادۀ ادب و انصاف خارج نمیشدند و با مخاطبانی که منکر اصل توحید و نبوت و معاد بودند با سخنانی نرم و شایسته به بحث و گفتوگو مینشستند.
ایشان در ادامۀ سخنشان میگوید که در عالم خواب پدرشان را دیده که او به خاطر تردیدش در عدم صدور مجوز انتشار برای چاپ کتاب شهید جاوید توبیخ نموده و صدور مجوز برای این کتاب را به پایۀ پیوستن به سپاه عمر سعد به حساب آورده است!!!
آیا چاپ کتابی که موجب انقلابی در حوزۀ پژوهش و تحقیق دربارۀ قیام امامحسین(ع) شده است به طوری که حتی به اعتراف برخی از نویسندگان؛ انقلابی در پژوهش در حوزۀ عاشوراپژوهی پدید آورد (عاشورا پژوهی با رویکردی به تحریفشناسی تاریخ امامحسین(ع)، محمد صحتی سردرودی، ص309) همسنگ پیوستن به لشگر عمر سعد است؟!! (مصاحبۀ آقای مجاهدی)
نباید فراموش کرد که «شهید جاوید» جبهۀ مهمى را در برابر برداشتهاى افراطى درویشانه و صوفیانه گشود، تحلیل مرحوم دکتر حمید عنایت نیز از این کتاب قابل توجه است. او مىنویسد: «چنانکه به آسانى مشهود است هدف اصلى «شهید جاوید»، سیاسى کردن جنبهاى از امامشناسى شیعه است که تا ایام اخیر کلاً با تعابیر عرفانى، شاعرانه و عاطفى برگزار مىشد. نتیجۀ اینکار، پیدایش گرایش محتاطانه ولى رو به افزایش، در میان شیعیان مبارز بود که با واقعۀ کربلا بسان فاجعهاى اساساً انسانى برخورد کنند و به تبع آن، عمل قهرمانى امام را واقعهاى بىهمتا و تقلیدناپذیر در تاریخ تلقى نکنند و آن را فراتر از حد موجودات انسانى ندانند» (اندیشۀ سیاسى در اسلام معاصر، صص 331- 330).
آقای مجاهدی در ادامۀ مصاحبه میگوید: «آن عالم [آیتالله صالحی] بسیاری از روایات را به دلیل ضعف سند رد میکرد و روایت معروفی را که امامحسین(ع) در حالی که سر به نیزه تکیه داده بود به خواب رفت و جدش را در رؤیا دید که به ایشان فرمود: «ان الله شاء ان یراک قتیلا؛ خدا میخواهد تو را کشته ببیند». پدرم به من گفت که از این عالم بپرسم که خواب حضرتابراهیم(ع) مهم بود یا خوابی که امامحسین(ع) دید؟ حضرتابراهیم(ع) هم در خواب دید که باید فرزندش را قربانی کند. وقتی بیدار شد، نگفت خواب دیدهام. خواب و بیداری برای آنان یکسان بود. حضرتاسماعیل(ع) نیز نگفت که پدر خواب دیدهای، بلکه گفت از خدا بخواه بر این امتحان صبور و بردبار باشم».
متأسفانه آقای مجاهدی در اینجا بین مقام ثبوت و اثبات خلط نمودهاند! اینکه امامحسین(ع) باید به آنچه در خواب دیده بود عمل میکرد و در آن چون و چرا نمیکرد فرع بر این است که برای ما اثبات شود که این روایت واقعاً از امامحسین(ع) صدور یافته است یا خیر؟
اگر ایشان به صفحۀ 393 از همان کتاب «شهید جاوید» مراجعه میکردند میدیدند که مؤلف کتاب دربارۀ این حدیث (که سندی هم ندارد) توضیح داده است که در هیچ کتاب روایی تا قرن هفتم از این حدیث خواب خبری نیست و پس از بحث مفصلی روشن نمودهاند که این حدیث سنداً و دلالتاً مخدوش و بیاساس است و در نهایت فاقد حداقلهای شرایط لازم برای استناد است.
علاوه بر آنکه قیاس نمودن فرمانی که در خواب به ابراهیم(ع) مبنی بر قربانی نمودن فرزندش اسماعیل شده با آنچه که در روایت مورد اشارۀ آقای مجاهدی آمده است قیاسی مع الفارق است، چرا که فرمان خداوند به ابراهیم(ع) فرمانی امتحانی بود و حقیقتاً مطلوب خداوند نبود. آیتالله صالحی در اینباره نوشته است: «نباید گفته شود: اگر کشته شدن مطلوب خدا نیست، پس چرا امر به ذبح اسماعیل(ع) کرده؟» زیرا این امر امتحانی بود و ذبح اسماعیل(ع) هرگز مطلوب نبود و خدا نمی خواست او کشته شود بلکه میخواست زنده بماند تا وجود مقدس خاتمالانبیاء(ص) از نسل او به وجود آید. و به همین جهت از کشتن او جلوگیری کرد» (شهید جاوید، پاورقی ص400).
در پایان این مصاحبه آقای مجاهدی به مشکلاتی اشاره میکند که در رابطه با ندادن مجوز برای ایشان از جانب نظام حاکم پدید آمده است. باید خدمت ایشان عرض شود اگر اجازه داده شده بود که کتاب «شهید جاوید» در فضایی علمی به دور از هوچیگری و تهمت و اهانت عرضه میگشت نه تنها به تکامل علم و اجتهاد در مسائل مربوط به قیام امامحسین(ع) کمک میشد بلکه موجب رفع بدبینیهایی میشد که به علت ناآگاهی از محتوای «شهید جاوید» و تحت تأثیر محیط مسموم به وجود آمده بود و در نتیجه موجب نمیشد که نیروی حاکم از فضای مسمومی که پدید آمده بود برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند و دو گروه موافقان و مخالفان را به جان یکدیگر بیندازد و باید گفت که چه دشمنیهایی که ایجاد نکردند و فتنههایی برنینگیختند که شرح آن را آیتالله صالحی در کتاب «توطئۀ شاه برضد امامخمینی(ره)» آوردهاند.
ضمناً جای شگفتی است که چرا آقای مجاهدی تا وقتی که آیتالله صالحی نجفآبادی در قید حیات بود چنین اظهاراتی را نکردند تا مؤلف شهید جاوید خود به ایشان پاسخ داده باشند؟!
حال من به عنوان فرزند آن مرحوم از آقای محمدعلی مجاهدی میخواهم دربارۀ دیگر جزئیات ادعاهای خویش، حداقل سه کتاب دیگر آیتالله صالحی نجفآبادی را که هرسه در ارتباط با شهید جاوید هستند، بخوانند:
1. نگاهی به حماسۀ حسینی استاد مطهری، نشر کویر.
2. عصای موسی، نشر امید فردا.
3. شوکران اندیشه (خاطرات و اندیشههایی از آیتالله صالحی نجفآبادی، نشرکویر.
در آخر باید این نکته را اضافه کنم که در این میانه امثال آقای مجاهدی، خلاف آنچه خود تصور میکنند بهترین مبلغان شهید جاوید بودهاند چراکه با حملههای ناشیانۀ خود به شهید جاوید، ذهن انسانها را بیدار و کنجکاو میسازند که مگر این شهید جاوید چیست که اینقدر از طرف عمدتاً متحجرین به آن حمله میشود؟! و متعاقب آن خود به کتاب شهید جاوید مراجعه میکنند آن را مطالعه میکنند و پس از آنکه حقیقت برایشان آشکار شد بیشتر جذب آن میشوند.