حجتالاسلام والمسلمین لطفی نسبت به اظهار نظر آیتالله موسوی خوئینیها دربارۀ آیتالله منتظری با طرح چند پرسش واکنش نشان داد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی استاد کوشا، در پی یادداشت اخیر آیتالله سید محمد موسوی خوئینیها دربارۀ آیتالله منتظری و عزل ایشان؛ حجتالاسلام والمسلمین مجتبی لطفی، از شاگردان آیتالله منتظری، در یادداشتی تلگرامی به این اظهارات، چنین پاسخ داد:
اخیراً جنابعالی در یادداشتی منتشرشده دربارۀ عزل آیتالله منتظری، هم در جایگاه مدعی و هم قاضی قرار گرفته و حکم به محکومیت آیتالله منتظری صادر کردید. با اینکه خود را ناظری بیرونی برشمردید که به داوری پرداخته؛ اما فرمودید: «من انکار نمیکنم که هیچ چیزی با ارادت و ایمان من به امام خمینی برابری نمیکند!» که این تناقض خود اعتراف به داوری یکجانبه نیست؟
در اینجا با تمامی احترامی که برای شخصیت شما قائل بوده و هستم؛ خواستم به چند پرسش بپردازم:
الف: از مرحوم مهندس بازرگان مایه گذاشتید که به تعبیر شما از دست فقیه عالیقدر «به فغان آمده بود». اینکه داوری دبیرکل نهضت آزادی برای شما مهم شده (علیرغم تمامی جفایی که در حق او شد و مبرهن است که از سوی چه جناحی) بماند، اینکه جناح شما در زمان صدارت، بر طبل نفوذ لیبرالها در بیت آیتالله منتظری کوبیدند و رابطۀ ایشان با نهضت آزادی، و اینکه قرار بوده از طریق اینان کشور به دست منافقین سپرده شود نیز بماند.
اما بد نیست مستند فغان مرحوم بازرگان را بفرمایید و اینکه در مدت شش ماهی که دولت موقت برقرار بود آیتالله منتظری چه مسئولیتی در کشور داشت که مرحوم بازرگان از آن جهت از ایشان گله داشت در حد فغان!
البته بد نبود به اشغال سفارت آمریکا اشاره میکردید که باعث استعفای بازرگان شد که هیچ، بلکه امام و کشور در عمل انجام شده قرار گرفت و آثار و تبعات آن هنوز گریبان گیر کشور است.
ب: مستطاب عالی از «ضعفهای آیتالله منتظری» ذکری فرمودید «که با مسائل مدیریت کلان کشور گره میخورد و مشکلاتی جدی به وجود میآورد.»
به خوبی میدانید قبل و بعد از انتخاب قائم مقام، این امام خمینی بودند که اختیارات حاکمیتی، احتیاطات و حتی برخی از فتاوای خویش را به آیتالله منتظری ارجاع دادند.
آقای منتظری به جز این، ملجأ و پناه مردم و مسئولان از جناحهای متنوعی بودند که با دسترسی نداشتن آسان به امام راه قم را پیش می گرفتند.
آنچه که ایشان در کارنامۀ خود دارد و همچنین از سر دلسوزی و احساس وظیفه مطالبی بیان میشد، کدامیک ایراد داشت که به نظر شما مشکلاتی را پدید آورد؟ (از باب نمونه:)
1. نقد برخوردهای تندروانه و غیرقانونی و شرعی با برخی علمای حوزه مانند آیات شریعتمداری و روحانی، جریان روشنفکری چون دکتر سروش و برخی دانشگاهیان و نفی محرومیت از تحصیل منتقدان و مخالفان؟
2. نقد برخی از اقدامات وزارت اطلاعات و احتمال نفوذ سرویسهای خارجی در آن برای حذف نیروهای خدوم و آبرو بردن اسلام و انقلاب با برخی اقدامات آگاهانه یا غیر آن؟ آیا از برخوردهایی که با دوستان شما شد و افشای امثال سعید امامیها، احساس نکردید که حق با آیتالله منتظری بود؟
3. نقد به سیستم قضایی و به ویژه زندانها و آنچه که توسط آقای لاجوردی و گروه ایشان در دادستانی مرکز در زندان ها اعمال میشد؟ اگر به منابع آقای منتظری شک دارید، گزارشاتی که امثال آقای هادی خامنهای دادند را بخوانید و عزل لاجوردی را. اما چه کسانی وی را پس از 24 ساعت بازگرداندند جز دوستان ذی نفوذ شما؟ سه مجتهد مسلم (منتظری، اردبیلی و صانعی) منتقد جدی آقای لاجوردی بودند؛ اما پشت وی به چه کسی گرم بود؟
4. رسیدگی به امور زندانیان از طریق نمایندگان ویژه؟ تأسیس دادگاه عالی قم و آزادی بیش از 6هزار زندانی؟
5. تشکیل شورایعالی مدیریت حوزههای علمیه و تأسیس مدارس علمیۀ تحت برنامه که نخبگانی تربیت کرد که بیشترین رزمنده و شهید از این مدارس بودند؟
6. تأسیس: دانشگاه امام صادق، مرکز جهانی علوم اسلامی، مرکز بزرگ اسلامی کردستان، مرکز فرهنگی لندن، مرکز تربیت مدرس دانشگاهها؟ و... و خدمات فرهنگی دیگر کدامیک به تعبیر شما مشکلساز بود؟
7. نقد مدیریت جنگ و اعتراض به نصب آقای بنی صدر به فرماندهی کل قوا؟ طرح ادغام ارتش و سپاه و نقد تضعیف ارتش؟ پیشنهاد خاتمه جنگ با وساطت کشورهای اسلامی برای جلوگیری از خسارات فراوان؟ (که از دوستان شما در بیت امام طعنه شنید که: منتظری بوی دلار به مشامش خورده است!)
8. انتقاد به کودتای خزنده علیه نیروهای خدوم و انقلاب وخطر انزوای آنان؟
9. نقد دخالت همه جانبۀ دولت در اقتصاد و اهتمام به اقتصاد عرضه و تقاضا و لزوم نظارت دولت و نه دخالت؟ و تذکرات بیشمار از اول انقلاب تا پایان عمر به توسعه اقتصادی، کشاورزی و توسعه روستاها؟
10. نظرات ایشان در باب آزادی مطبوعات، رسانهها، احزاب، انتخابات و نقد نظارت استصوابی؟
11. و پاشنۀ آشیل عزل ایشان یعنی اعتراض به حوادث 67 که این قصه سر دراز دارد؟
استاد بزرگوار جناب آقای خوئینیها (دام ظلکم الوارف)
از صراحتم نرنجید، حرف بسیار است و فرصت نابرابر، اما انصافاً کدامیک از گزینههای فوق به واقعیت نزدیک نبود؟
و قطعاً از شأن شما به دور است که در قبال پرسشهای فوق و بیش از این، شوی نخنمای نفوذ سید مهدی هاشمی، لیبرالها و منافقین در بیت آن فقیه فقید و از همه بدتر ساده لوحی را برای رد گم کردن مطرح نمایید.
و من برخلاف حضرتعالی که معتقدید: «هیچ چیزی با ارادت و ایمانِ من به امام خمینی برابری نمیکند»؛ چیزی جز واقعیت و قضاوت دربارۀ آن، با ارادت و ایمانم به آیتالله منتظری برابری نمیکند و معتقدم همانگونه که استاد مشترکمان نقد بر خود نوشتند، باید نقادی کرد و نباید بزرگی بزرگان مانعی در این فرایند مبارک باشد.