آیتالله صالحی نجفآبادی، میراثی بر جای گذاشت که سرمایهای هنگفت برای دینداری و دینخواهان در جامعۀ مدرن است.
نواندیشی دینی در صد سال گذشته، دو رهیافت بزرگ داشته است:
1. ضرورت بهرهگیری روشمند از منابع معرفتی بروندینی؛
2. خوانش مجدد متون دینی، فارغ از هژمونی مشهورات و مقبولات.
پیشتر یادآوری میکنم که در اینجا مراد من از منابع بروندینی، عقل مستقل، خرد جمعی، تجربههای جامع و مشترک بشری، بیشتر پیمانهای اجتماعی، سیرۀ عقلای معاصر، برآیند دانشهای بشری و مانند آنها است.
اتفاق بسیار خوشایند و امیدساز، این است که رهیافت پیشگفته، همپوشانی شگفتی با یکدیگر دارند؛ یعنی مطالعۀ دقیقتر متون دینی، فارغ از مشهورات و مقبولات بازمانده از تاریخ دین، نتایجی را به ظهور میرساند که منابع بروندینی نیز بر بیشتر آنها صحه میگذارند و آنگاه که برآیند منابع مستقل از دین را بررسی میکنیم، نامهربانی چندانی میان آن و دستاوردهای خوانش دوباره نمیبینیم. برخی از سنتگرایان، رهیافت دوم را به تبانی با منابع مستقل متهم کرده، میگویند کسانی که دست به خوانش مجدّد زدهاند، برای رسیدن به نتایجی خاص و معلوم بوده است؛ نتایجی که پیشتر در منابع مستقل دیده و پذیرفتهاند. به عبارت دیگر، چون منابع مستقل از دین، مثلاً سخن از حقوق بشر یا ضرورت تقریب مذاهب و ادیان میگویند، عدهای نیز متون دینی را به گونهای بازخوانی میکنند که به همین نتایج برسند و در این بازخوانی، بیش از انگیزههای علمی، دغدغههای شخصی دارند. بنابراین رهیافت دوم، ادامۀ رهیافت اول است.
آری؛ نمیتوان تأثیرات متقابل این دو رهیافت را بر یکدیگر انکار کرد؛ اما این را نیز نمیتوان منکر شد که نواندیشی دینی توانست قرائت یا فهمی از دین را کشف (نه جعل) کند که نه هیچیک از ضروریات دین و ارکان دینداری را نقض میکند و نه با مجموعۀ دستاوردهای عقل مدرن و ضروریات زندگی در عصر جدید ناسازگار است. در این فرآیند مبارک و آیندهساز، نواندیشی دینی دست در دست کسانی دارد که در تعبّد آنان به دین و نیز دامنۀ دانش و ژرفای سنتشناسیشان تردیدی نیست؛ کسانی همچون آیتالله نعمتالله صالحی نجفآبادی و علامه سید محمدحسین فضلالله.
به گمان نویسنده، نواندیشی دینی و آیندۀ دینداری در جوامع مدرن، وامدار کوششهای علمی و خالصانه و البته مظلومانۀ چنین بزرگمردانی است. امروز، اگر مسلمانان به این نتیجه برسند که جز همدلی با یکدیگر و پشتیبانی از اندیشۀ تقریب، راهی در پیش نیست که در آن جنگ و جدال بیپایان نباشد، و نیز اگر بخواهند که دینداری خویش را بیکموکاست در جهان مدرن ادامه دهند، چارهای جز آشنایی بیشتر با چنین دانشمندان ژرفنگر و متنشناس ندارند.
آیتالله صالحی نجفآبادی، ضمن آشنایی گسترده و کممانند با مبانی و مبادی دینشناسی و نیز ضمن پایبندی شگفت و کمنظیر به روشهای علمی جدید در فهم متون، میراثی از خود بر جای گذاشت که بدون تردید سرمایهای هنگفت برای دینداری و دینخواهان در جامعۀ مدرن و عصر تجدد است. او بدون وادادگی در مقابل رویکردهای نوپیدا، توانست بسیاری از ظرفیتهای ناشناخته و مظلوم دین را پیش دید دیندارانِ نگران بگذارد تا با خیالی آسودهتر دامان دین را رها نکنند و بر ابعاد دینداری خویش بیفزایند. اگر کسی را در این هنر آیتالله صالحی نجفآبادی تردید است، تنها در تفسیر او از برخی آیات قرآن بنگرد تا دریابد که او بدون تخلف از مبادی و مبانی سنتی تفسیر قرآن، به نتایجی نوپدید رسیده است؛ نتایجی که بیش از نو بودن، اعتبار علمی آنها خیرهکننده است.
دستاوردهای علمی مرحوم آیتالله صالحی نجفآبادی، حجّت دینداری است برای کسانی که در عصر تجدّد، دل در گرو دین و تعبّد دارند.
برخی از مهمترین صفات و فضیلتهای علمی آن عالم بزرگوار به این شرح است:
1. به فرآیند استدلال بیش از برآیند آنها اهمیت میداد؛
2. مناعت طبع و آزادگی از مطامع دنیوی و مناصب حوزوی و غیرحوزوی را در فهم عالمان از دین، مؤثر میدانست؛
3. تحقیق را غیر از تبلیغ میدانست و تقلید را بر خود حرام کرده بود؛
4. مرز میان عقلیات و نقلیات را پاس میداشت و یکی را در پای دیگری قربان نمیکرد؛
5. تا آنجا که لازم بود، از منابع نخستین و کهن، فاصله نمیگرفت؛
6. ادب و روش نقد را نیک میدانست؛ بر خلاف برخی از منتقدانش؛
7. هیچگاه از روشهای غیرعلمی برای انتشار افکار و آرای خویش و مقبولیت آنها، استفاده نکرد؛
8. هر قدر که در برابر دانش و استدلال، فروتن بود، در برابر نابخردی و دانشستیزی، دلیر و پایدار بود و گالیلهوار توبهنامه ننوشت؛
9. یکی از آشناترین محققان عصر جدید با منابع قدیم و معتبر بود؛
10. آثار او سرشار از احتجاج و استناد و استدلال است و به معنای واقعی کلمه، «علمی - تحقیقی» است، نه «ترویجی» و نه «تحقیقی - ترویجی».
دکتر رضا بابایی