کدورت‌ها فراموش شد و آنچه تا ابد دل را به درد می‌آورد، مظلومیت ابوطالب یزدی است که قربانی تندخویی متعصبان شد...

 

آذر ۱۳۲۲، مکه، در جوار کعبه ـ چه می‌دانست قرار است چه بلایی سرش بیاید. مشغول طواف خانۀ خدا بود که حال مزاجی‌اش خراب شد، عنان از کف داد و کنار خانۀ خدا ناخواسته بالا آورد. برای اینکه زمین آلوده نشود، دامن احرام را زیر دهان گرفت. حجاج متعصب و نادانی این کار او را عمدی دانستند و او را هم کتک زدند و هم تحویل مأموران سعودی دادند. حاجی بداقبال ایرانی را نزد قاضی شرع بردند و باز به شهادت همان متعصبانی که او را کتک زده بودند، قاضی او را متهم کرد به اینکه تعمداً خانۀ خدا را آلوده کرده است. قاضی مکه حکم اعدام او را داد و مرد جوان را به این اتهام واهی و دروغ در شهر خدا به دست جلاد سپردند و گردن زدند. اعدام ناجوانمردانۀ این جوان که نامش ابوطالب یزدی بود موجی از انزجار در ایران و عراق پدید آورد. همسر جوانش هم او را در این سفر همراهی می‌کرد و چه زجری بر آن زن رفت...

تاریخ روابط ایران و عربستان فراز و فرود بسیار داشته است. گاهی دوستی و گاهی جنگ نیابتی؛ گاهی تعارفات احترام‌آمیز و گاهی خط‌ونشان‌ و تهدیدهای گزنده. یکی از فصل‌های تیرۀ روابط ایران و عربستان اعدام ابوطالب یزدی است که باعث قطع‌رابطۀ کامل ایران عربستان به مدت چهار سال شد. هیچ بی‌راه نیست اگر گمان کنیم اعدام ابوطالب یزدی بیشتر برای این بود که مراجع دینی و متعصب حجاز قصد داشتند زهرچشمی از حجاج ایرانی و شیعه بگیرند، همان‌ها که دمادم ایرانیان را «رافضی» می‌نامیدند. ضمن اینکه آن زمان سفر حج فردی انجام می‌شد و حجاج ایرانی نه سرپرستی داشتند و نه بر رفتارشان نظارتی می‌شد.

اعدام ابوطالب زمانی رخ داد که ایران زیر فشار بین‌المللی سنگینی بود. دو سال از عزل رضاشاه می‌گذشت و کشور در اشغال دو ابرقدرت بود. شاه جدید برای تثبیت خود تقلا می‌کرد و همۀ روابط جهان تحت تأثیر اوج‌گیری جنگ جهانی دوم بود. از ۱۳۱۸ ایران در عربستان نماینده‌ای نداشت و سفارت ایران در قاهره کارهای حجاج را انجام می‌داد. آن زمان ایران روابط گرمی با مصر داشت (همسر شاه هم مصری بود). از دیگر سو، پیدا بود در عربستان هم بسیاری راغب نبودند کسی از ایران به سفر حج برود. به هدف‌شان هم رسیدند، زیرا حجاج ایرانی از چهار پنج هزار در سال بعد به ۶۶ نفر کاهش یافت.

پس از اعدام ابوطالب نامه‌نگاری تندی میان ایران و عربستان درگرفت. در پاسخ به شکایت ایران، عربستان نامۀ تندی نوشت، نه فقط ابوطالب که کل حجاج ایرانی را متهم کرد خانۀ خدا را آلوده می‌کنند و چند آیۀ قرآن در نامه گنجاند تا اثبات کند اعدام آن ایرانی کار درستی بوده است. کافی است این بخش از نامۀ عربستان را بخوانید تا با استدلال سست طرف عربستانی آشنا شوید: «قرآن در این مورد می‌فرماید کسی که در خانۀ خدا اراده و نیت الحاد و ظلم نماید او را به عذاب الیم گرفتار خواهیم کرد (سورۀ حج، ۲۷). عذاب دنیا قتل است و عذاب آخرت جهنم است. چه جرم و جنایتی از این شنیع‌تر و منکرتر که شخصی از خانۀ خود بیرون آمده، دشت و بیابان را بپیماید به منظور اینکه خانۀ خدا را به نجاست آلوده و ملوث کند؟»

پاسخ ایران نیز چنین بود: «جای هیچ‌گونه تردیدی نیست که عملی که از [ابو]طالب نام ایرانی دیده شده فقط بر اثر کسالت و کاملاً اضطراری بوده و با این حال معلوم نیست چگونه دولت سعودی در یادداشت خود کراراً به آیات قرآن استناد می‌جوید... و تبعۀ یک دولت اسلامی دوست خود را در موقعی که مهمان و در پناه او بوده دست‌بسته گردن زده و به حال همسر بیچارۀ او رحم و شفقت ننموده است. عجیب‌تر آن است که وزارت امور خارجۀ سعودی برای پرده‌پوشی این امر فجیع استدلال به آیات از قرآن کریم نموده...»

عربستان قصد عذرخواهی نداشت و رابطۀ دو کشور کاملاً قطع شد. این وضع ادامه داشت تا اینکه در ۱۳۲۷ اوضاع تغییر کرد. خرداد آن سال هژیر در ایران نخست‌وزیر شد که با مخالفت گستردۀ روحانیان به رهبری آیت‌الله کاشانی همراه شد و کار به درگیری خیابانی رسید. اتهام اصلی هژیر بی‌دینی بود. او هم برای اثبات دینداری خود کوشید سفر حج را برقرار کند. در مقابل، ملک عبدالعزیز، شاه عربستان هم نامه‌ای به شاه ایران نوشت و تأکید کرد: «موجب کمال مسرت ماست که دوستی قدیمی خود را که گردی از فترت بر آن نشسته با دولت آن اعلاحضرت تجدید کنیم...» می‌شد این نامه را نوعی عذرخواهیِ بسیار تلویحی نیز دانست. پاسخ شاه هم بسیار دوستانه بود و هدایای نفیسی هم برای ملک عبدالعزیز فرستاد؛ قرآنی خطی و شمشیری با قاب طلا و فیروزه.

کدورت‌ها فراموش شد و آنچه تا ابد دل را به درد می‌آورد، مظلومیت ابوطالب یزدی است که قربانی تندخویی متعصبان شد...

مهدی تدینی


پی‌نوشت: محسن صدر، دولتمرد ایرانی که با ازسرگیری حج سرپرست حجاج (امیرالحاج) ایرانی شد، ماجرای ابوطالب را شرح داده است: «خاطرات صدرالاشراف»، ص ۴۶۵-۴۶۸. همچنین: «روابط ایران و عربستان»، حمید احمدی، ص ۸۰-۸۸.