امامحسین(ع) با شعار «هیهات منا الذلة» به ما مسلمانان از هر مذهب و زبان و ملیتی یاد دادند که زور و ظلم را نپذیرید.
با کمی تأمل در تاریخ اسلام، خصوصاً زندگی یاران رسولخدا(ص) هزاران پند و اندرز را میتوان دریافت کرد.
چه مرد و چه زن، چه پیر و چه جوان، چه دولتمند و چه فقیر، چه پادشاه و چه وزیر،
چه حاکم و چه محکوم، چه امیر و چه مأمور میتوانند امام را الگوی زندگی شخصی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و... خود قرار دهند.
ما با الگو قرار دادن قیام امام(ع) چه بسیار راهکارهای فراوانی برای حل مشکلات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را میتوانیم حل کنیم.
چه گرههای کوری که با تأمل در قیام امام به حق میتوان باز کرد.
سخن از امامحسین(ع) است. فرزند فاطمه(س) دختر رسولخدا(ص) و علی(ع) خلیفۀ چهارم و داماد رسول خدا(ص).
او و برادرش حسن(ع) ریحانۀ بهشت پیامبرخدا(ص) هستند.
انگیزهها و مقاصد و محرکههای قیام امام(ع) را میتوان در چند جمله خلاصه کرد.
قیام و اعتراض و اقدام علیه حاکم و حکومتی که ظلم و تبعیض، جور و فشار و خفقان و زبان زور سرشت و سیرت او شده بود.
حاکم و حکومتی که حرمت اهل فضل را نادیده گرفته و نهایت توهین را به آنها روا میدانست.
حکومت یزید فاسقان و ظالمان و مجرمان را سید قوم نموده، صاحبان فضل و دانش و دلسوزان متقی را درحاشیه و زندانها قرارداده بود.
با طبقاتی کردن جامعه و سرکوب مخالفان منتقد، و با استفاده از فشار اقتصادی و فقر و تنگدستی، آنها را روزبهروز از خود دورتر و متنفرتر میکرد.
حاکمی که متقلبان چاپلوس و علمای دینفروش در مقابل او سکوت کردند و او خود را حق مطلق تلقی میکرد.
حاکمی که با لباس دین و منصب خلافت، مخالفان خود را محارب خدا و رسول معرفی میکرد و خون و مال آنها را حلال میدانست.
حاکمی که ثروت ملکت اسلامی را در انحصار چاپلوسان قرار داده و بینوایان و فقیران از آن بیبهره بودند.
و هر کسی که اعتراضی میکرد و نقدی مینمود و نصیحتی هر چند در لفافه مطرح میکرد او را با تهمت بیادبی به خلیفۀ رسول خدا به اشد مجازات میرساندند.
نقد چنین حاکمی به منزلۀ خط قرمزی بود که هر کس رد میکرد در بهترین حالت، زندان جایش بود.
نقد یزید کأنما نقد رسولخدا(ص) و یا بالاتر نقد خود خداوند است.
هر چند اصحاب رسول در زمان حیات ایشان چه بسیار نظرات خود را مطرح میکردند و آن بزرگوار با سعۀ صدر گوش میدادند.
و حتی به انتقاد و بیادبی بعضی جهال به دیدۀ اغماض مینگریستند و هیچ زمان کسی را بخاطر اسائت ادب تنبیه نکردند.
قیام امامحسین(ع) زمانی صورت واقعیت و عملی به خود گرفت که نصیحت و پند کارساز نبود.
و قیام تنها گزینه برای راست کردن این کجیها بود.
یزید آن حاکم فاجر و فاسق تصور میکرد با نادیده گرفتن رأی مردم و زبان تهدید و تبعیض میتواند چند صباحی بیشتر بر کرسی قدرت تکیه کند.
سکوت کشور رو به زوال را استقرار و آرامش پنداشت غافل از اینکه این سکوت آرامش قبل از طوفان است.
سنت خداوند در برابر ظالمان چنین است زمانی ظلم و بیداد زیاد شد.
خداوند فردی را که مردمان به او ایمان دارند میفرستد و آن رهبری و آن اتحاد، اسباب و مقدمات فروپاشی و نابودی آن حکومت ظالم را فراهم میکند.
یزید فراموش کرد که: «المُلک یدوم مع العدل ولو لکافرٍ، ولکن لایدوم مع الظلم ولولمسلمٍ؛ حکومت همراه با عدل مستدام خواهد بود ولو حاکم کافر باشد اما با ظلم رو به زوال است هر چند حاکم مسلمان باشد.»
یزید فراموش کرد که: «الظلم ظلمات یوم القیامة؛ ظلم برای صاحبش هم در دنیا و هم در آخرت تاریکی است.» (حدیث صحیح)
یزید فراموش کرد که: «اتقوا دعوات المظلوم فإنها تصعد الی السماء کأنهاشرارٌ؛ ترسید از دعای مظلومان چون به راستی دعای مظلومان وقتی به آسمان بلند میشود مانند شرارۀ آتش است.» (حدیث صحیح)
یزید فراموش کرد که: آن کسی که با او میجنگند محبوبترین مخلوقات نزد خدا در آن زمان است؛ «الحسن والحسین سیدا شباب اهل أهل الجنّة». (حدیث صحیح)
امامحسین(ع) علیه استبداد برای تمام زمانها قیام کردند.
ایشان برای تمام بشریت در طول زمان و عرض زمین قیام کردند.
امام(ع) با تعداد کمی از یاران، شهادت و مرگ در راه آزادی را حیات دانسته و زندگی را زیر بار جور و ستم مرگ میدانستند.
با شعار «هیهات منا الذلة؛ هرگز ذلت و خواری را نمیپذیرم و از من نخواهید دید» به ما مسلمانان از هر مذهب و زبان و ملیتی یاد دادند که زور و ظلم را نپذیرید.
رهروان واقعی امامحسین(ع) آزادیخواهانی هستند زیر شمشیر میروند اما زیر بار ظلم نمیروند.
امامحسین(ع) به ما یاد دادند عشق به شهادت چگونه باشد.
امام(ع) به ما یاد دادند که مقابلۀ با حاکم ظالم چگونه باید باشد.
امام(ع) به ما یاد دادند که خون بر شمشیر پیروز میشود ولو بعد از حین.
امام(ع) به ما یاد دادند که اصحاب الاخدود حق بودند هر چند همگی شهید شدند.
امام(ع) به ما یاد دادند که اهل حق نباید به کمی تعداد هممسیران غمگین شوند. مهم این است بر جادۀ حق و صواب حرکت کنی، کم و زیادش مهم نیست.
امام(ع) به ما یاد دادند که در بعضی حالات باید همهچیز را فدا کرد و هجرت نمود و به تعبیری دنیا را طلاق داد.
امام(ع) به ما یاد دادند که ذلت و خواری مساوی با نیستی و نابودی است.
امام(ع) به ما یاد دادند که مردن به ز تحقیر شدن.
امام(ع) به ما یاد دادند که مرگ با عزت به از زندگی تحت ظلم و ذلت است.
امام(ع) به ما یاد دادند که همیشه قدرتمندان و غالبین در معرکه پیروز میدان نیستند.
بلی، چه شکستخوردگانی که نزد الله پیروز و سربلندند.
بلی، قیام امامحسینبنعلی(ع) قیام حق بر باطل بود.
کاشکی حاکمان و دولتمردان و علما و سیاستمداران و اساتید و دانشمندان و مؤمنان و مؤمنات و تمام اقشار مختلف جامعه، دروس با ارزش زندگی و قیام شهید کربلا را نصب العین خود قرار میدادند و به آموزههای آن عمل میکردند؛ آموزههایی که راه رستگاری ما در دنیا و عقبی خواهد بود.
صاحبان بصیرت چه درسهایی از قیام این امام همام میگیرند. درسهایی که چراغ هدایت را فراروی آنها قرار میدهد.
ای امام بزرگوار، وقتی زندگی تو را بارها مطالعه میکنم بغض گلویم را میگیرد، مگر میشود کسانی که خود را مسلمان میدانستند و نماز میخواندند، تو نوۀ پیامبر را دشمن بدانند سر از تنت جدا کنند؟!
مگر از تو بزرگتر، فاضلتر، باتقواتر و شریفتر بر زمین وجود داشت که آنان هوای ریختن خونت را کردند؟!
آیا آنها عقلشان سر جایش بود یا مسخ و مسحور شده بودند؟
مگر تورچکار کرده بودی غیر از اجابت دعوت قوم بیوفای کوفه؟
امام تنهایم در کربلا، بدون یاور، گرسنه و تشنه با فرزندانش محاصره شده، بدون راه عبوری برای آب آوردن... عذابم میدهد.
عزیزم، ای نوۀ رسولخدا(ص)، ای فرزند علی(ع) و فاطمه(س)، کاش من در عصر تو و قبل از شهادت مظومانۀ تو برای دفاع از شریفترین انسان گیتی در آن حین جان ناقابل خود را تسلیم میکردم.
روحم فدای تو امام حسین جان.
کسی تو را دوست نداشته باشد مؤمن نیست.
حیف که غیر از اشک سرد، کاری از دستمان برنمیآید.
میدانم خودت آرزوی این شهادت را داشتی.
مبارک باد این پیروزی جاودان؛ پیروزی خون بر شمشیر.
برایت سینه نمیزنم چون از همراهان رسولخدا(ص) در قیامت خواهی بود.[1]
خداوندا، عاقبت ما را به مانند اسلافمان ختم بخیر بفرما.
اللهم صلی علی محمد و علی آل محمد.
ماموستا منصور صمیمی جانبلاغی ـ بانهوره
10 محرم 1439 ه.ق