دومین جلسه از سلسله مباحث درس خارج امامت آیتالله سید کمال حیدری، دربارۀ ضروری یا نظری بودن ارکان امامت شیعی است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی استاد کوشا به نقل از کانال تلگرام رسمی آیتالله سید کمال حیدری، دومین جلسه از سلسله مباحث درس خارج امامت آیتالله سید کمال حیدری دربارۀ ضروری یا نظری بودن امامت شیعی است که در ادامه متن خلاصۀ این جلسه و فایل صوتی کامل آن آمده است.
آیا ارکان امامت شیعی، «ضروری» است یا «نظری»؟!
در این جلسه به دو مبحث مهم پرداخته میشود:
1. مبحث اول: اصول و مقوّمات مکتب تشیّع اثناعشری
بر اساس آنچه که شیخ مفید در کتاب «اوائل المقالات» آورده و سایر بزرگان شیعه نیز همان مطالب را پذیرفتهاند، میتوان گفت ارکان مذهب تشیع دوزاده امامی، در چهار اصل مهم خلاصه میشود، به طوری که هر کس منکر یکی یا همۀ آنها شود، شیعه محسوب نمیشود!
این اصول موارد ذیل را شامل میشود:
اصل اول: عصمت اهلبیت(ع)
اصل دوم: نصّ بر خلافت (امامت سیاسی)
اصل سوم: اعتقاد به وجود دوازده امام (با نظر به اشخاص و مصادیق معیّن)
اصل چهارم: امامدوازدهم(عج) فرزند امامحسنعسگری(ع) بوده، متولد شده و در حال حاضر نیز زنده به حیات دنیوی است.
2. مبحث دوم: آیا امامت (به معنای شیعیِ آن)، یک مسئلۀ «ضروری» است یا «نظری»؟!
پس از اینکه اصول و ارکان چهارگانۀ امامت طبق تعریف و تفسیر تشیع دوازده امامی مشخص شد، اکنون سؤال این است که آیا امامت به این معنا، یک مسئلۀ «ضروری» و واضح است که بدون هیچ بحث و استدلالی، برای همه آشکار و قابل قبول باشد؟ یا اینکه یک مسئلۀ «نظری» و اجتهادی است که برای اثبات و پذیرش آن، به کار علمی و استدلالی نیاز باشد؟
فایده و ثمرۀ عملی بحث
در ابتدای این مبحث و پیش از پاسخ به مسئلۀ فوق، باید دید اصلاً ثمره و فایدۀ طرح این بحث چیست؟! ضروری یا نظری بودن امر امامت، در عمل چه تأثیری برای ما و در گسترۀ وسیعتر برای جوامع اسلامی میتواند داشته باشد تا اینکه ذهن خود را مشغول آن کنیم؟!
پاسخ آن است که ثمرۀ مشخص شدن این مسئله بسیار مهم و سرنوشتساز است و خود را در باب تکفیر و قتل دیگران یا عدم آن، نشان میدهد! به عبارت واضحتر، اگر اثبات شود که امامت ـ با همین ارکان چهارگانه ـ «ضروری» دین است، همۀ بشریّت و پیروان تمام ادیان و مذاهب اسلامی و غیر اسلامی و حتی شیعیان زیدیه و اسماعیلیه هم کافر محسوب میشوند و بدیهی است که بر موضوع کفر، احکام فقهی و عملی متعدّد و قابل توجهی از قبیل ارتداد و قتل و جدا شدن همسر و تقسیم اموال و عدم توارث و غیره مترتّب میشود.
اما در مقابل، چنانچه اثبات شود این مسئله، «ضروریِ» دین نیست، بلکه «نظری»، اجتهادی و اختلافی است، منکر آن از دایرۀ دین اسلام خارج نمیشود؛ زیرا اختلاف و تفاوت دیدگاه در مسائل نظری و اجتهادی ـ به حسب مبانی، پیشفرضها و ادلّۀ گوناگون افراد ـ یک امر طبیعی است و هر کس برای اثبات صحّت و حقّانیت مدّعای خویش، حجّت و استدلال مختصّ به خود را دارد.
نظریات مختلف دربارۀ ضروری یا نظری بودن مسئلۀ امامت
پس از اینکه ضرورت و اهمیت فوق العادۀ بحث فوق روشن شد، اکنون باید دید در پاسخ به این مسئله چند نظریه وجود دارد؟
دربارۀ ضروری یا نظری بودن امامت ـ با لحاظ چهار رکنی که برای آن ذکر شد ـ به طور کلّی سه مبنا و نظریه وجود دارد که در ادامه به بیان اجمالی آنها میپردازیم.
1. نظریۀ اوّل: مسئلۀ امامت، «ضروری» است حدوثاً و بقائاً
طبق این نظریه، امامت به همان معنای شیعیاش، حدوثاً (یعنی در صدر اسلام و زمان پیامبر اکرم) یک امر ضروری و واضح بوده؛ به گونهای که هیچ تردید، بحث و اختلافی دربارۀ آن جایز و قابل قبول نبوده است. به همین شکل، بقائاً (یعنی در قرون بعدی و نیز در عصر حاضر و تا روز قیامت) هم واضح و ضروری است؛ لذا منکر آن، منکر ضروری دین محسوب شده و کافر تلقّی میشود. بر این اساس، تفاوتی نمیکند که منکر امامت، در زمان رسولخدا(ص) بوده باشد و یا در حال حاضر. هر کسی در هر زمانی، امامت را انکار کند، کافر خواهد بود و طبعاً احکام فقهی و عملی کفر نیز، بر وی مترتب میشود. از باب تشبیه، ضروری بودن «امامت»، مثل «نماز» است که ثبوت و وجوب آن در دین اسلام، کاملاً واضح است و لذا بحث و اختلاف پیرامون آن بیمعنا است.
تأکید میشود از میان اخباریون، صاحب حدائق در کتاب «الحدائق الناضرة» (ج5، ص175)؛ و از میان اصولیون، علامه حلّی در کتاب «منتهی المطلب فی تحقیق المذهب» (ج8، ص360) قائل به این مبنا هستند.
2. نظریۀ دوّم: مسئلۀ امامت، «ضروری» است حدوثاً و «نظری» است بقائاً
بر اساس نظریۀ دوم، امامت حدوثاً یک حقیقت واضح و «ضروری» بوده است؛ یعنی در زمان رسولاکرم(ص) و امامعلی(ع) کاملاً آشکار و غیر قابل تردید بوده و لذا منکر آن، منکر ضروری دین محسوب میشود. اما همین امر، در قرون بعدی و برای نسلهای آینده به دلایلی همچون کثرت اشکالات و استدلالهای مخالفین و موافقین، به یک مسئلۀ نظری و اجتهادی تبدیل شده که نفی آن، انکار ضروری دین تلقی نشده و منکر آن نیز، کافر و خارج از دین به حساب نمیآید.
از بین اخباریون، ملامحمد امین استرآبادی در کتاب «الفوائد المدنیة» (ج1، ص253)؛ و از میان اصولیون، آقا وحید بهبهانی در کتاب «الرسائل الاصولیة» (ص265) و امامخمینی در «کتاب الطهارة» (ج3، ص329) به این نظریه قائل شدهاند.
3. نظریۀ سوّم: مسئلۀ امامت، «ضروری» نیست، نه حدوثاً و بقائاً
نظریۀ سوّم به این معنا است که مسئلۀ امامت، نه حدوثاً و نه بقائاً واضح و ضروری نیست؛ یعنی نه در صدر اسلام و نه در قرون بعدی، یک بحث آشکار و بینیاز از بحث و استدلال نبوده است. بر این اساس، کسی که آن را انکار کند، یک مسئلۀ نظری و اجتهادی را رد نموده و لذا کافر و خارج از دین محسوب نمیشود.
ظاهراً فقط مرحوم آیتالله شهید صدر در کتاب «بحوث فی شرح العروة الوثقی» (ج3، ص396) به این دیدگاه قائل شده است.
نتیجۀ بحث
آنچه از مباحث فوق به دست آمد این است که:
امامت به معنای شیعیِ آن و با ارکان چهارگانهای که برای آن ذکر شد، فقط طبق یک نظریه، واضح و ضروری است و منکر آن کافر میشود، اما طبق دو نظریۀ دیگر، منکر امامت ـ به دلیل اعتقاد به نظری و اجتهادی بودن آن ـ کافر محسوب نمیشود.
بنابراین باید از این مبانی متفاوت و حتّی متقابل آگاه بود و طبق موازین علمی سخن گفت و با دیگران بحث کرد، نه اینکه از سر ناآگاهی از نظریات متعدّد و مختلف، بحثها و مبانی را با هم درآمیخت و بدون ملاک علمی و اجتهادی، دیگران را تخطئه کرد!
فایل صوتی دومین جلسۀ درس خارج امامت آیتالله حیدری (دریافت ـ پخش)